بازیگری در تئاتر مراقبه است. کشف و شهود است. تسلط بر رویدادهای زندگی را افزایش میدهد. عضلات ذهن را قوی میکند و موجب این میشود که آگاهی بالا رود. باعث میشود بازیگر بر خود و توانایی خود کار کند. این است که لذت بازی در نمایش را صد چندان میکند اما عشق به بازیگری و تئاتر چیز دیگری است. عشق به بازیگری در تئاتر تعهد به همراه میآورد. بازیگر تئاتر خود را فرد آگاه و عضو مسوول جامعه خود میداند. هنر یک مسوولیت اجتماعی است. هر چه آگاهی بهدست آمده از راه هنر و نگاه به جامعه از زاویه تئاتر افزایش مییابد و هنرمند شناختهتر میشود، مسوولیت بالاتری نسبت به هر یک از اطرافیان و جامعه پیرامون خود دارد. چقدر خوب است هنرمند بهجای توجه و تمرکز بر منافع شخصی و گروهی خود کمی هم جامعه را بهمنظور آگاهیبخشی عمومی نسبت به مسالهای حساس کند. آگاهی به اتفاقات اجتماعی، مشکلات زیستمحیطی و بیماریهای خاص و نیازمندیهای برخی از افراد در جامعه که هم توان کمی دارند و هم جایگاهی برای عرضه کردن مطالباتشان ندارند. برای رفع معضلات اجتماعی، هر موضوعی نیاز به تغییر نگرش اجتماعی دارد.
بازیگری در تئاتر مسوولیت است. کشف و شهود و پوست انداختن است. مراقبت از خود و جامعه خود است. بازیگری که این حساسیت را به مسائل اجتماعی جامعه پیرامون خود درک نکند و اهمیتی برایش نداشته باشد، خالی از تعهد است و هنر متعهد، منتقد و متعصب برای انجام اصلاحات، هنر سفارشی و فرمایشی است. هنری است مجیزگو و شارلاتان که فقط به منافع مالی صاحب اثر فکر میکند. بازیگری در تئاتر تالیف است. بازیگر تئاتر بهعنوان هنرمندی مولف در مواجهه با سایر هنرمندان باید مولف باشد. باید صاحب اندیشه و استقلال رای باشد. بازیگری که بسان رباط فرامین را اجرا میکند، بدونشک اثری از خود بهجا نمیگذارد. اثری که مخاطب را به اندیشیدن وادار کند. تئاتر هنر دانایی است. بازیگر بهعنوان نوک پیکان این هنر وظیفه مهم انتقال پیام و طرح سوال را با بهترین ابزارها در اختیار دارد. بازیگر مولف آنقدر قوت و قدرت دارد که بهترین کارگردانان و صاحباندیشهترین تیمهای اجرائی را به سمت هدف ذهنی و تعالی و دانایی معطوف میکند. بازیگری نبوغ است. نبوغی که متناسب با نیاز جامعه در قالب اجرای نمایشهایی کاربردی رسالت انعکاس تمام نمای مسائل اجتماعی را به عهده دارد. هنر تئاتر حیاط خلوت اجتماع نیست بلکه بهعنوان هنر فاخر و متعهد در هر گونهای که اجرا میشود، به مسائل اجتماعی و ضرورتهای اجتماع خود میپردازد. بازیگری شغلی کنشگر است و در آخر بازیگری تئاتر عشق است. بازیگر تئاتر بدون دستمزد و بدون هویتبخشی که از سوی تلویزیون یا سینما ممکن است به سوی همکارانش بیاید، بدون توجه به اطراف عاشقانه خود را ایثار میکند. زمان خود، بیان و بدن و تمام دارایی خود را کف دست گذاشته و به مخاطب عرضه میکند. با شوق اشک و لبخند و تشویقی در پایان. بازیگری تئاتر جنون است. جنونی بدون شرح.