بامدادجنوب- الهام بهروزی:
ساعت حدود 9 صبح بود که بالاخره به روستای کردوان رسیدیم. از چند جوان که ورودی روستا ایستاده بودند، سراغ خانه یکی از ریسندگان نخ را جویا شدیم. آدرس یکی از بانوهای ریسنده نخ روستا را به ما دادند. وقت در خانه این بانوی هنرمند رسیدیم، متوجه شدیم که وی همسر یکی از عبابافهای روستاست. مهربانی و سادگی این زن سخت به دل مینشست و وقتی گفتم خبرنگار روزنامه بامداد جنوب هستم، با رویی گشاده و لبخند ملیحی که لبریز از حجب و حیای زنان این کهندیار است، پذیرای ما شد و ما را به داخل خانه دعوت کرد. با اینکه صبح بود اما گرما ما را کلافه کرده بود و ترجیح دادیم که گفتوگو با وی در کارگاه عبابافی همسرش صورت بگیرید. معصومه عبدیپور یکی از زنان سختکوش دیار پرافتخار جنوب است که بدونشک هنر وی و دستان هنرمندش نقش حیاتی و مهمی در ثبت ملی ریسندگی نخ عبابافی به نام بوشهر دارد اما ما در مقابل این هنر بیبدیلش چه کاری برای این بانوی کردوانی انجام دادهایم؟! مسوولان تا چه اندازه هنر و زحمت آنها را قدر دانستهاند؟؟؟
خردادماه امسال بود که خبر ثبت ملی نخریسی عبا به نام استان بوشهر در رسانهها طنینانداز شد. هنری که بانوان جنوبی از نیاکان و مادران خود در روزگاری که هنوز اثری از تکنولوژی و کارخانه نبود، آموختند و اینک که رقیب قدری چون کارخانههای نخریسی و نساجی در شهرهای دور و نزدیک سربرآوردهاند، این زنان دست از پیشه اجدادی خود برنداشته و همچنان به نخریسی مشغول هستند. همین عشق، علاقه و تلاش بود که مرا واداشت تا به دیدار این بانوان سختکوش بروم و از نزدیک با آنها به گفتوگو بپردازم. دیدار معصومه عبدیپور برای من لبریز از تجربه و درس بود. این زن به من امیدی را تلقین کرد که با وجود یک زندگی راحت و شهری مدتها بود آن را فراموش کرده بودم و دائم به در و دیوار مغزم میکوبیدم تا کورسویی برای ماندن بیابم. این زن هر روز با امید به طلوع خورشید لبخند میزند و بعد از فراغت از کارهای روزمره خانه، دوک نخی را بهدست میگیرد و به ریستن نخ مشغول میشود. از وی خواستم که ریسندگی نخ را به من آموزش بدهد. سریع بلند شد و با ذوق و محبتی وصفناشدنی به سراغ پشم و دوک نخی خود رفت، روبهرویم نشست و چون آموزگاری صبور نخریسی را به من آموزش داد. چه ظرافت و دقتی را در حین کار رعایت میکرد. دوک نخی را از وی گرفتم و نخی را که ریسانده بود، با دستم کمی امتحان کردم. این نخ افزون بر محکم بودن، یکدست و یکنواخت رشته شده بود.
معصومه عبدیپور در پاسخ به این سوال که این نخها فقط از پشم شتر تهیه میشود، به بامداد جنوب گفت: بله نخ عبابافی فقط از پشم شتر تولید میشود و ما این پشمها را هر سال در موسم بهار (عید نوروز) از شتردارانی که در روستاهای کرهبند، سنا و روستاهای اطراف گناوه هستند، خریداری میکنیم؛ در واقع پشم شتر در سال یکبار چیده میشود و آن هم همزمان با عید نوروز است.
وی در ادامه با بیان اینکه مقدار پشمی که برای بافت یک عبا بهکار میرود، معمولا بین 150 تا 200 هزار تومان خریداری میشود، افزود: اگر فرد زبردست و فرز باشد، معمولا بین دو تا سه ماه ریستن نخ زمان میبرد. آن هم هم بهصورت «قُلور» (به گویش محلی است، به این صورت در دوکی که پشم را در مرحله اولیه ریستن پیچانده بود، در محله نهایی با پیچاندن پشم به یک سمت نخ رشته و به روی دوک دیگر پیچانده میشد) است.
این بانوی ریسنده که نزدیک به 27 سال است به این کار اشتغال دارد، در مورد دشوارترین قسمت کارش گفت: سختترین بخش نخریسی جدا کردن موی شتر از پشمش است و دیگر سختی کارمان هم این است که چون مدام بهصورت نشسته این کار را انجام میدهیم گردندرد و کمردرد هم به دنبال دارد.
عبدیپور با اشاره به اینکه معمولا پشم یک شتر برای بافت یک عبا کافی است، خاطرنشان کرد: من پدرم عباباف بود و از کودکی با نخ و عبا در ارتباط بودم و بهصورت سنتی نخریسی را از خانوادهام آموختم. نخهایی را که میبافیم به عبابافها میدهیم تا تبدیل به عبا شوند.
وی با بیان اینکه در این روستا پیشه بیشتر مردم کشاورزی، دامداری، عبابافی و نخریسی است، افزود: اما متاسفانه چند ماهی است که کار ما دچار رکود شده و دیگر مانند قبل خریدار نداریم، هر چند که کارهای تولیدی ما از مرغوبترین عباهای دنیاست.
این بانوی ریسنده نخ با تاکید بر این که نخریسی کار آسانی نیست اما به آن علاقه دارد، در خصوص اینکه برای یک عبا چند دوک نخ استفاده میشود، بیان کرد: در مجموع برای هر عبا هفت دوک نخ برای طول (معادل یک کیلو) و برای عرض آن هم سه دوک و نیم نخ (نیم کیلو) استفاده میشود و عباهایی که با نخها سفید و سیاه بافته میشوند، پرطرفدارترین عبا بهشمار میروند.
عبدیپور در پاسخ به این سوال که آیا ادارهکل میراثفرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان بهمنظور حمایت از شما برای بیمه اقدامی کرده است، گفت: اداره کل میراث فرهنگی استان تازه سال گذشته بود که به لطف امین بینشپژوه به روستا آمد و مهمترین کاری که برای ما انجام دادند، ساخت کارگاه عبابافی برای ما و آقای کشاورز بود، همچنین سال گذشته من و همسرم را به نمایشگاه صنایع دستی (تهران) بردند که خیلی خوب بود و توانستیم این هنر را در نمایشگاه برای بازدیدکنندگان معرفی کنیم اما در مورد بیمه هم به ما گفتند باید برویم مرکز فنی و حرفهای امتحان بدهیم و بعد از قبولی در آزمون و دریافت کارت مهارت آن وقت در نوبت بیمه قرار میگیریم ولی هنوز خبری از بیمه نیست. این روزها هم با توجه به اینکه عباهای ما مثل قبل خریداری ندارد، امرار معاش راحت نیست.
گفتوگویم که با این زن پر مهر روستانشین به پایان میرسد. از وی خداحافظی میکنم ولی در مسیر تمام فکرم به این مشغول بود که چرا به هنر بومی و هنرمندان گمنام این دیار آنگونه که باید توجه نشده است، آیا شایسته است این هنرمندان که با علاقه و تلاش باعث ثبت نخریسی عبا در فهرست ملی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شدهاند، برای بیمه شدن خود با اما و اگرها روبهرو شوند؟!! اگر اینها نبودند آیا میتوانستیم نخریسی عبا را به نام بوشهر ثبت کنیم؟ دم از شعار نزنیم که گوشهایم دیگر کر شدهاند. اینها هنرمندان نابی هستند که بدون ادعا زیر این آسمان آبی در نزدیکی خلیج همیشه پارس گوشهای از صنایع بومی استان را زنده نگه داشتهاند، دیگر حرفی برای گفتن ندارم فقط اندکی تامل... . در گزارش بعدی از عبابافی در این روستا خواهیم نوشت.