bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۲۵۱
تاریخ انتشار: ۵۵ : ۱۷ - ۰۳ بهمن ۱۳۹۷
کیوان کیان در گفت‌و‌گو با بامداد جنوب؛
پرفسور کیوان کیان، پدر استعدادیابی کودکان و نوجوانان ایران و رئیس دوره‌ای آژانس جهانی استعدادیابی است. او کارشناس حقوق قضائی و کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم‌شناسی است و آخرین سابقه کاری‌اش رئیس موسسه مطالعه و خلاقیت کودک و نوجوان اندیشه کیان است.
بامداد جنوب - امیرحسین حقیقی:
پرفسور کیوان کیان، پدر استعدادیابی کودکان و نوجوانان ایران و رئیس دوره‌ای آژانس جهانی استعدادیابی است. او کارشناس حقوق قضائی و کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم‌شناسی است و آخرین سابقه کاری‌اش رئیس موسسه مطالعه و خلاقیت کودک و نوجوان اندیشه کیان است.
انحصار در آموزش و پرورش ما را به قهقرا می‌‌برد
دکتر کیان روز گذشته میهمان بندر بوشهر بود، ما این فرصت را غنیمت شمرده و به‌صورت اختصاصی گفت‌و‌گویی با ایشان ترتیب دادیم که با کمال میل پذیرا بودند. موضوع این گزارش در انتقاد به نظام آموزشی کشورمان ترتیب داده شده است که چندین‌بار از زوایای مختلف در روزنامه بامداد جنوب به آن پرداخته‌ایم. آقای کیان به خبرنگار روزنامه بامداد جنوب می‌گوید:
ما در حوزه آموزش مسیر را غلط رفته‌ایم، نتیجه را هم غلط گرفته‌ایم. همه ما می‌دانیم که حلقه مفقوده‌ای در این بین وجود دارد و باید ببینیم که مشکل اساسی چیست. به‌قول مولوی «وقتی یک پادشاهی عاشق یک کنیز شد به بیماری دچار شد و پزشکان زیادی برای او نسخه تجویز کردند اما حال پادشاه تغییری نکرد، یک طبیب آمد و گفت که من راه درمان را بلدم، همه داروها را دور بریزید که نسخه من دوای درد پادشاه است، او عاشق است و حیران، به عشقش برسانید تا حالش خوب شود» این روایت را گفتم تا متوجه شوید که درد دانش‌آموزان و محصلان ما چیست.

در نظام آموزشی ما هر امارت عمارت نیست، بلکه ویران کرده‌اند. درست‌اش این است که هر فرد در جامعه یک استعداد دارد، به‌قول معروف، هرکسی را بهر کاری ساختند. در نگاه فلسفی داستان ما برای یک ماموریت وارد این دنیا شدیم و باید ماموریت خود را به سرانجام برسانیم بعد از دنیا برویم.
همه ما می‌دانیم که این ماموریت‌ها در مدارس ما شناخته نمی‌شود، در مدارس ما آموزش‌دهندگان می‌گویند باید دیکته یاد بگیری، باید ریاضی 20 شوی، درس دینی بلد باشی، آقا قرار نیست که همه ریاضیدان خوبی بشوند یا نقاش خوبی بشوند. یک نفر می‌تواند غواص خوبی باشد، یک نفر حتی می‌تواند نجار خوبی شود اما متاسفانه در نظام آموزش ما چنین چیزی وجود ندارد. هیچکس در مدرسه نمی‌آید به بچه ما بگوید که عیب ندارد که درس ریاضی، املا یا غیره را بلد نیستی و نمره کمی گرفتی اما تو می‌توانی آشپز خوبی شوی! هیچ‌وقت این اتفاق نمی‌افتد.
اگر بچه‌ای شانس بیاورد بعد از سن 18 سالگی به‌طور اتفاقی وارد یک شاخه کاری شود مثل شما در حوزه خبرنگاری و روزنامه‌نگاری اتفاق خوبی برای آینده‌اش رخ خواهد داد اما درصد خیلی کمی از دانش‌آموزان ما به جایی می‌رسند و به‌قول خودمان همه به سمت بدبختی می‌روند که اکنون همین‌طور است.

البته استثناها در همه‌جا وجود دارند و این را نباید فراموش کنیم، باید بگویم بحث استعدادیابی در کشور ما مفقود است. مساله دیگر در اینجا تغییر است که خیلی سخت است، برای مثال اگر به‌ شما بگویند فردا با یک لباس عجیب و غریب به خیابان بروید اما شما نسبت به این موضوع مقاومت می‌کنید. آدم‌ها دوست دارند در شرایطی که هستند باقی بمانند و باید بگویم که آموزش و پرورش ما لختی (اینرسی) دارد و به‌طور خودکار در مواجهه با تغییر همیشه مقاومت می‌کند.

نگاه خانواده‌ها به آموزش و پرورش مثبت نیست
چقدر این موضوع پیچیده است، در گذشته مجلس شورای اسلامی قانون بدی را تصویب کرده است که آموزش همه افراد زیر 20 سال در انحصار در اختیار آموزش و پرورش است، یعنی اگر من بخواهم به دانش‌آموزان زیر 20 سال چیزی آموزش بدهم مرتکب جرم شده‌ام و این بدترین چیز در این مملکت است، انحصار همه‌چیز را به افول می‌برد؛ مثل صنعت خودروسازی ما که همه مردم از آن شاکی هستند.
انحصار یعنی نابودی یک مملکت، انحصار یعنی نابودی فرهنگ؛ تا این داستان وجود دارد، هیچ پیشرفتی نخواهیم داشت. از نظر اقتصادی هم این قضیه از نظر فنی مشکل دارد چون چرخه اقتصادی بزرگ در نظام آموزش هم یکی از دلایل پیشرفت روبه جلو نداشتن، است.
درد دیگر آموزش ما، مدرسه محوری و حافظه‌محوری است که 150 سال پیش تاکنون در کشور ما جا افتاده شده که بچه شما حتما باید برود به مدرسه و اگر نرفت به هیچ‌جا نمی‌رسد و ما باید به همین مدت تلاش کنیم و فعالیت کنیم تا این تابو شکسته شود.
انحصار در آموزش و پرورش ما را به قهقرا می‌‌برد
باید از خودمان و در خانواده‌ها شروع کنیم
من این قضیه را از خودم شروع کردم، یعنی پسرم که کلاس هفتم بود به‌دلیل علاقه به رشته مکانیک و خودرو از مدرسه انصراف و به مکانیکی رفته تا برای آینده‌اش به حرفه‌ای که دوست دارد بپردازد اما مادرش می‌گوید که اگر پسرم دیپلم نگیرد بدبخت می‌شود. این تفکر واقعا غلط است، الان چه کسی توانسته صرفا با داشتن برگه دیپلم به جایی برسد که بچه من نفر دوم باشد!
پس یعنی ما باید استعداد فرزندانمان را بکشیم و همه امیدش را کور کنیم تا بتواند یک برگه کاغذ بگیرد! می‌خواهم تا 100 سال سیاه این اتفاق نیفتد اما فرزندم به چیزی که دوست دارد، برسد.
ما یک جنگ فرهنگی بزرگ در پیش رو داریم و این شما (رسانه‌ها) در پیش قراول آن هستید. من نمی‌فهمم که چرا در همه خانواده‌ها اهمیت دارد که بچه‌‌شان یا باید دکتر شود یا مهندس. 

صنعت آموزش در سایر کشورها
الان در کشوری مثل امارات هیچگونه انحصاری در آموزش ندارند به‌گونه‌ای‌که در همه حوزه‌ها و شاخه‌ها مدارس شخصی وجود دارد که زیر پوشش نهاد خاص دولتی‌ای نیستد و این کارشان را راحت کرده است.
بحث دیگر در این زمینه محرومیت است که باید بگویم خیلی از پیشرفت‌های علمی و دانشگاهی در کشور ما به‌دست کسانی اتفاق می‌افتد که در منطقه محرومی بزرگ شده و تحصیل کرده‌اند که این یک نکته ارزشمند به‌شمار می‌رود.
وضعیت کودکان امروزی با وجود تکنولوژی و زندگی پلی‌استیشنی
همین الان به شما می‌گویم، الان بچه‌های جدید فقط بلدند با موبایل تایپ کنند و به بازی‌های پلی‌استیشن خود فکر کنند. زمان ما اینگونه نبود، بچه باید آتیش بسوزاد؛ بدنش زخم شود در بیرون از خانه رشد کند که امروزه از این خبرا نیست. البته این موضوع دوباره به خانواده‌ها برمی‌گردد. که در این راستا قدم‌های خوبی به‌دست همه نهادها صورت گرفته است که جای شکرش باقیست.

نام:
ایمیل:
* نظر: