bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۵۴۹
تاریخ انتشار: ۱۳ : ۲۱ - ۱۳ تير ۱۳۹۸
برگزاری دویست و شانزدهیمن نشست ادبی «شبی با حافظ» در بوشهر:
الهام بهروزی: میان روزهای گرم و شرجی‌زده همنشینی با شعر و غزل می‌تواند حالت را خوب کند و از بار سنگین تشویش‌های ذهنی و درونی‌ات بکاهد. سلسله نشست‌های «شبی با حافظ» از جمله نشست‌هایی است که می تواند حال دلت را دگرگون کند و دریچه قشنگ‌تری از زندگی را در میان حجم دلتنگی‌ها به رویت بگشاید. این نشست‌ها از سال‌ها پیش یعنی از همان زمانی که در دانشگاه رسم عاشقی را آموختم و الفبای ادبیات را از بر شدم، در بوشهر به همت عباس عاشوری‌نژاد، عضو هیات علمی دانشگاه و حافظ‌دوست و حافظ‌پژوه جنوب کشور راه‌اندازی شد.

مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست

الهام بهروزی:

میان روزهای گرم و شرجی‌زده همنشینی با شعر و غزل می‌تواند حالت را خوب کند و از بار سنگین تشویش‌های ذهنی و درونی‌ات بکاهد. سلسله نشست‌های «شبی با حافظ» از جمله نشست‌هایی است که می تواند حال دلت را دگرگون کند و دریچه قشنگ‌تری از زندگی را در میان حجم دلتنگی‌ها به رویت بگشاید.

این نشست‌ها از سال‌ها پیش یعنی از همان زمانی که در دانشگاه رسم عاشقی را آموختم و الفبای ادبیات را از بر شدم، در بوشهر به همت عباس عاشوری‌نژاد، عضو هیات علمی دانشگاه و حافظ‌دوست و حافظ‌پژوه جنوب کشور راه‌اندازی شد. وی با پذیراشدن ریاست انجمن «دوستداران حافظ» (دفتر بوشهر) طرحی نو در شناسایی حافظ و مسلک وی در این بندر کهن انداخت و با گذر سالیانی چند محفلی از جنس معرفت و تغزل با حضور صاحب‌نظران بومی و حافظ‌شناس و اهالی دل پی‌ریزی کرد تا جایگاه شامخ این شاعر بزرگ ایران‌زمین را به همگان یادآوری کند؛ اما بیش از آن به‌صورت نامحسوس کوشید نقش و کارکرد ادبیات و به‌ویژه شاعران بزرگ را در انسان‌سازی و ترویج نیکی‌های اخلاقی به رخ بکشد. سلسله نشست‌های «شبی با حافظ» در ایستگاه دویست و شانزدهم خود به شرح و تفسیر غزل شماره 136 اختصاص داشت که به همت رضا معتمد، استاد دانشگاه، شاعر، نویسنده، پژوهشگر، منتقد و حافظ‌پژوه نام‌آشنای صورت گرفت. اجرای برنامه نیز برعهده بهنام هنری، از دوستداران حافظ بود.

رضا معتمد با خوانش این غزل: «دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد/ تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد/ آن چه سعی است من اندر طلبت بنمایم/ این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد/ دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست/ به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد/ عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت/ نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد/ سروبالای من آن گه که درآید به سماع/ چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد/ نظر پاک تواند رخ جانان دیدن/ که در آیینه نظر جز به صفا نتوان کرد/ مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست/ حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد/ غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن/ روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد/ من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف/ تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد/ بجز ابروی تو محراب دل حافظ نیست/ طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد» نشست را رسمی کرد.

این حافظ‌شناس و حافظ‌پژوه با پایان خوانش به وزن این غزل اشاره کرد و گفت: غزل 136 نیز بر وزن «فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» وزن پرکاربرد حافظ در سرایش غزل سروده شده است. این غزل یکی از غزلیات دو وجهی یا دوگانه حافظ به‌شمار می‌رود که هم می‌توان آن را غزل عاشقانه تعبیر کرد و هم عارفانه که هر کسی از ظن خود می‌تواند با آن همراه شود. در واقع یکی از غزلیات رندانه حافظ است.

وی سپس شرح ابیات را آغاز کرد و در خصوص بیت اول توضیح داد: در این بیت واژه «زلف» را می‌بینیم که در عرفان نماد کثرت، تکثر و همچنین کفر و گمراهی یا گم‌گشتگی است. زلف دوتا یعنی زلف خمیده که البته در جایی دیده بودم که به دو زلف معنی شده بود؛ اما می‌دانیم که دوتا در ادبیات فارسی به معنای خمیده است. حافظ در این بیت می‌گوید که من نمی‌توانم به وصال تو برسم و نمی‌توانم به پیمان تو و باد صبا (باد صبا در شعر حافظ عمدتا معنای مثبت دارد و پیام آور دوست است که در قامت ترکیب های شکیل و گوش نواز خود را به رخ می کشد) تکیه کنم؛ چون باد صبا هم نسیمی است که همیشه نمی‌وزد که بتوان به آن دل خوش کرد. این بیت برگرفته از بیتی منسوب به امام علی (ع) است که می‌گوید: یاد زنان را رها کن برای آنها وفایی نیست؛ چون باد صبا و عهد آنها بی‌ثبات است.

معتمد با خوانش بیت دوم «آن چه سعی است من اندر طلبت بنمایم/ این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد»، بیان کرد: در این بیت طنز و مناعت طبع حافظ دیده می‌شود. بدیهی است که از ویژگی‌های شاخص و پرکاربرد شعری حافظ «طنز» است. همچنین در این بیت جنبه‌های واسوخت دیده می‌شود که هرچند بسامد بالایی در شعر حافظ ندارد؛ اما نمونه‌هایی از آن را می‌توان در برخی از ابیات وی دید مثل این بیت: «صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت/ ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت» یا همین بیت حاضر که می‌گوید من تلاشم را برای به‌دست آوردن تو می‌کنم؛ اما قضا را که نمی‌توانم تغییر دهم. از این رو شما می‌بینید که حافظ در این بیت به معشوق طعنه می‌زند؛ هرچند در آن دوره متداول نبوده عاشق به معشوق سخن سخت بگوید؛ ولی حافظ گاه این کار را انجام داده است؛ این در حالی است در قرن دهم و در مکتب وقوع است که ما می‌بینیم عاشق مدعی می‌شود و به معشوق منت می‌گذارد.

این شاعر در ادامه در خصوص واژه «قدر» نیز در این بیت گفت: این واژه اینجا ایهام تناسب دارد با «قضا» در حالی تناسب معنایی با آن ندارد و در اینجا به معنای اندازه است نه تقدیر.

وی با خوانش بیت سوم توضیح داد که حافظ در این بیت بر این امر اخلاقی تاکید دارد که هر گاه به دنبال چیزی با خواست و میل خود رفتید، از سرزنش دیگران نباید بترسید؛ چون نباید فرصتی را که به‌دست آورده‌اید به‌خاطر سرزنش دیگران از دست بدهید. معتمد سپس در بیت چهارم نیز اشاره کرد: حافظ در این بیت از تشبیه تفضیلی استفاده کرده است؛ تشبیهی که در آن مشبه از مشبه‌به -که همیشه معروف‌تر و پذیرفته‌تر است- برتر است.

این حافظ‌پژوه و منتقد ادبی در خصوص «سماع» که در بیت پنجم آمده، گفت: «سماع» دارای دو معناست؛ یکی به معنای شنیدن است و دیگری به معنای رقص صوفیانه است که در عرفان بحث مفصلی است و در کتاب‌هایی نظیر کشف المحجوب و... که مباحث عرفانی را مطرح می‌کنند باب مفصلی در باب سماع و آداب آن وجود دارد که یکی از حالتی که در سماع برای صوفیان پیش می‌آید همین پاره کردن خرقه است که در این بیت به آن اشاره شده است و می‌گوید: وقتی سرو من به رقص درمی‌آید جامه جان چه اعتباری دارد که دیگر آن را پاره نکنم یعنی جانم را فدای او می‌کنم.

معتمد با اشاره به این بیت «مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست/ حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد» گفت: حافظ در این بیت به عشق پرداخته است. عشق گسترده‌ترین مفهوم در ادبیات جهان است که در ادبیات مشرق‌زمین بسیار گسترده‌تر در مورد شرایط آن و راه وصول به معشوق صحبت شده است. حافظ هم با نگاهی جامع و ویژه به این مفهوم پرداخته است؛ به گونه‌ای که اولین بیت دفتر شعرش با این بیت شروع می‌شود: «الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها/ که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها». به عقیده حافظ، عشق در آغاز آسان به نظر می‌رسد ولی بعد دشوار می‌شود و در واقع در آغاز نگاهش به عشق خوشبیانه است؛ ولی وقتی وارد عشق می‌شود، به دشوار بودن آن معترف می‌شود.

وی در ادامه با تاکید بر اینکه البته امروز نگاه به عشق متفاوت است؛ ولی من معتقدم که نگاهی که گذشتگان به عشق داشتند، اصیل‌تر است، افزود: در واقع عشق با «معرفت» حاصل می‌شود. اینکه امروز جدایی‌ها زیاد شده یا چندمعشوقگی رواج پیدا کرده از نگاهی که گریبان نسل امروز را گرفته، نشات می‌گیرد.

معتمد همچنین در خصوص بیت هشتم نیز توضیح داد که در این بیت ویژگی دیگر شعری حافظ دیده می‌شود و یکی از بیت‌های حکیمانه وی به شمار می‌رود که آدم را تشویق به مدارا می‌کند. او در این بیت می‌گوید: از اینکه تو محبوب همه هستی، غیرتم (غیرت تعصب و حسادت حسنه معشوق نسبت به رقیبان است) مرا کشته؛ اما چاره‌ای ندارم چون روز و شب که نمی‌توان با مردم به‌خاطر تو بجنگم. در واقع حافظ در این بیت نگاه واقع‌بینانه‌ای دارد. عده‌ای معتقدند که شاعر این غزل را در مدح شاه شجاع سروده که از شاهان مورد ستایش وی بوده. بنابراین پذیرفته که شاه شجاع محبوب شاعران دیگر نیز است و با طنزی که خاص خودش است واقع‌بینی‌اش را نمایان می‌کند.

وی در ادامه با اشاره به بیت: «من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف/ تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد» نازک‌طبعی معشوق را با طنزی نرم و ظریفانه به تصویر می‌کشد، گفت: در این بین نیز جنبه‌های واسوختی دیده می‌شود. شاعر خطاب به معشوق می‌گوید: طبیعت تو آنقدر لطیف است که حتی اگر من تو را آهسته زیر لب دعا هم کنم، می‌ترسم که فکر کنی من دارم بدگویی‌ات را می‌کنم.

معتمد با خوانش بیت آخر این غزل «بجز ابروی تو محراب دل حافظ نیست/ طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد» با بیان اینکه حافظ در این بیت وفاداری‌اش را به عشقش تاکید می‌کند، گفت: در این بیت ترکیب «محراب ابرو» را داریم که حافظ از این ترکیب زیاد استفاده و خمیدگی ابرو را به محراب تشبیه کرده است. او در این بیت می‌گوید: فقط ابروی تو محراب دل من است و در مذهب من پرستش غیر تو جایز نیست.

این نشست با غزل‌خوانی برخی از شاعران و حافظ‌دوستان به پایان رسید. یادآوری می‌شود نشست‌های ادبی «شبی با حافظ» به همت انجمن دوستداران حافظ و با همکاری حوزه هنری در بوشهر برگزار می‌شود.

نام:
ایمیل:
* نظر: