داود علیزاده
دختران یکی از
قشرهای حساس و بسیار آسیبپذیر جامعه هستند که در شرایط فعلی نیاز به توجه ویژهتری
دارند. هرچند در جامعه امروز آنها توانستهاند که از نظر تحصیلی و اجتماعی جایگاه
خوبی را بهدست بیاورند ولی عموم آنها در زندگی فردی خود با بحرانهایی روبهرو
هستند که اگر درمان نشود، عواقب سنگینی برای آنها پیشبینی میشود.
تجربه نشان
داده است که در جامعه فعلی دختران بیش از پسران تحت فشار هستند؛ چراکه با توجه به
دیدگاه سنتی و غالب جامعه، فرصت برای ساختن زندگی و آینده برای پسران همیشه وجود
دارد اما برای دختران خیلی زود دیر میشود! البته این دیدگاه تنها در جوامع سنتی
مانند ایران وجود دارد ولی همین موجب شده که بیشتر دختران در عذاب باشند و چه
بسا در بیشتر اوقات برای رهایی از حرف و حدیث دیگران ناخواسته خود را در شرایطی
قرار میدهند که خواست قلبیشان نیست.
برای مثال،
دخترانی که سن ازدواج آنها از سن نرمال عبور میکند، دائم در حال شنیدن و دیدن
ترحم دیگران هستند که این نگاه آنها را از نظر روحی روانی تحت فشار قرار میدهد تا
بدانجا که احساس میکنند، لابد ایراد و نقصی داشتهاند که تاکنون نتوانستهاند
انتخاب کنند یا انتخاب شوند! این در حالی است که دختران در هر سن و شرایطی که
هستند باید از نظر روحی روانی چه از جانب خانواده و چه از جانب دوستان و نزدیکانش
مورد حمایت قرار بگیرند تا شادی درونی آنها زایل نشود و آنها احساس خودکمبینی
نکنند. متاسفانه امروز بسیاری از دختران ایرانی با وجود اینکه از بعد اجتماعی،
اقتصادی و فرهنگی در سطح خوبی قرار دارند اما بهدلیل یکسری رفتارها و گفتارهای
پیرامونی خود عزت نفس و خودباوری در آنها تقلیل یافته است، مسالهای که نادیده
انگاشتن آن امروز منجر به افسردگی، سرخوردگی و بروز بیماریهای روحی روانی در آنها
شده است.
این در حالی
است که دختران سهم بسزایی را در شادیافزایی جامعه ایفا میکنند و دوست داشتن از
وجود آنها به محیط ساطع میشود. بنابراین تا جای ممکن باید تلاش شود که شادی در
وجود آنها نمیرد. بدیهی است امروز به دلیل حرکت جامعه به سمت توسعه بسیاری از ارزشها
و دیدگاهها دچار تحول و بازنگری شده است و دیگر مانند دهه چهل، پنجاه یا شصت
دختران از حضور در جامعه منع نمیشوند و آنها امروز در مقایسه با پسران سهم بیشتری
از قبولی را در دانشگاهها را از آن خود کردهاند.
بهطور مسلم
اگر بگذارند دختران زندگی را از دریچه بهتری میتوانند ببینند و برای زندگی خود
بهتر تصمیم بگیرند، آنها ملزم نیستند به هر قیمتی ازدواج کنند یا از خواستههای
بحقشان بگذرند اما متاسفانه هنوز این فرهنگسازی در جامعه صورت نگرفته که دختران
حق دارند مانند پسران مستقل زندگی کنند و به خاطر این خواسته قضاوت نشوند. در حالی
که آنها حق دارند دوست بدارند، زندگی کنند و در خصوص دوست داشتن خود صحبت کنند و
متهم به بیحیایی نشوند!
اما متاسفانه
جامعه پیرامونی آنها هنوز به آن درجه از آگاهی و شعور نرسیده که دغدغهها، نیازها،
خواستهها، نگرانیها، احساسات و... آنها را درک و لمس کنند. طبیعی است دختران
لطیف هستند و در همه عرصههای زندگی خود به همدلی نزدیکانش برای رسیدن به تصمیمهای
خوب نیاز دارند اما آنها معمولا همیشه برای رسیدن به خواستههای خود با یک «نه»
بزرگ روبهرو هستند که این نهها عموما پیامدهای بسیار منفی برای آنها به دنبال
داشته و دارد و شرایط بدی را بر روحیه و وجود آنها حاکم میکند.
متاسفانه
آمارهای خودسوزی، خودکشی و قتلها نشان میدهد که هنوز بیشتر دختران در جامعه
شرایط مساعدی ندارند؛ آنها عموما خیانت میبینند، تنها گذاشته میشوند، کتک میخورند،
اذیت و آزار میشوند اما سکوت میکنند چون قانون چندان حمایتی از آنها ندارد. بهنظر
زمان آن رسیده است که دختران را بیش از هر زمانی بفهمیم و برای شاد بودن و داشتن
یک زندگی سالم به آنها خودباوری بدهیم.
در این باره یک
فعال اجتماعی در یادداشتی که برای انتشار به ایرنا داده، نوشته است که زنان و بهویژه
دختران جوان، در شرایط خاص و دشواری که ممکن است در زندگی آنان رخ دهد، نیازمند
حمایتهای جدی مشاورهای، روانی، مالی و اجتماعی هستند و بایستی از آنان در برابر
آسیبهای ناشی از برخی تحولات اجتماعی، حمایت کرد. در چند سال گذشته، وقایعی رخ
داد که نشان از روزهایی سخت برای دختران نوجوان و جوان ایرانی داشت. وقوع برخی
موارد خودکشی، خودسوزی، خودزنی و انتشار اخباری از مشکلات و مسائل مربوط به دختران
نوجوان، نشان از آن دارد که این بخش از جامعه ایرانی، شرایط مساعدی ندارند. هرچند
آمار دقیقی از میزان خودکشیها، قتلها، آزارها و فشارها بر دختران نوجوان در کشور
منتشر نشده است و نمیتوان با صراحت از افزایش آمار در این ارتباط سخن گفت، اما
مشکلاتی همچون افزایش میانگین سن ازدواج، افزایش تجرد قطعی دختران، افزایش آمار
طلاق در میان دختران ایرانی و مانند آن، قابل کتمان نیستند.»
سمیرا فعلی در
ادامه این نوشتار اشاره میکند: این آمارها در پسزمینه بزرگتر برخی تحولات
اجتماعی قابل فهم خواهند بود. جامعه ایرانی در دو دههی گذشته تحولاتی عمیق و جدی
را تجربه کرده است: از یکسو سطح سواد دختران جوان نه تنها نسبت به دختران جوان نسلهای
قبل بسیار افزایش یافته است که حتی میزان قبولی دختران در کنکور سراسری از میزان
قبولی پسران نیز پیشی گرفته است. بهطور حتم در سالهای آینده، دختران خواهند
توانست گوی سبقت در درصد جمعیت تحصیلکردگان را از پسران بربایند؛ اما این تغییر
با تغییر محسوس در میزان اشتغال یا نرخ تصدی پستهای مدیریتی از سوی زنان همراه نبوده
است. در واقع زنان با وجود افزایش سطح تحصیلات، نتوانستهاند از این تحصیلات برای یافتن
شغل مناسب یا تصدی مسوولیتهای قابل توجه، استفاده کنند.
از سوی دیگر این
نکته غیرقابل انکار است که افزایش آمار طلاق در جامعه و یا افزایش سن ازدواج یا
درصد افراد دارای تجرد قطعی، بیش از هر گروه دیگری بر دختران جامعه فشار وارد میکند.
دختران مطلقه به مراتب آسیبها و پیامدهای بیشتری را نسبت به همسران پیشین خود
تحمل خواهند کرد و تجرد قطعی برای دختران مسائل و مشکلات بسیار بیشتری را نسبت به
پسران به همراه خواهد آورد. تحقیقات نشان میدهند در اینگونه موارد میزان حمایت اجتماعی از
دختران به مراتب کمتر از میزان حمایت اجتماعی از پسران است.
وی میافزاید:
از همین رو است که میتوان دریافت افزایش جمعیت دختران مطلقه یا مجرد قطعی، بهطور
حتم با میزان آسیبهای اجتماعی بیشتری برای آنان همراه است و به همین دلیل است که
متاسفانه روز به روز شاهد بروز مسائل و مشکلات بسیاری برای دختران جوانی هستیم که با
وجود بالاتر رفتن انتظارات اجتماعی از آنان، فرصت برآورده ساختن این انتظار از این
گروه فراهم نشده و آنها فشار روانی و اجتماعی بیشتری را نسبت به پسران تجربه
خواهند کرد.
فعلی در این
یادداشت تاکید میکند که اما چه باید کرد و چگونه میتوان از میزان این پیامدها
کاست؟ واقعیت آن است که تصویب قوانین حمایتی بیشتر برای افزایش هرچه بیشتر مشارکت
زنان در امور اقتصادی، مدیریتی و اجتماعی، یک امر ضروری به نظر میرسد. زنان طبق
قوانین اسلامی از حقوق برابر نسبت با مردان برخوردارند و اسلام برای زنان (حتی با
اعطای برخی امتیازات خاص) فرصتهایی را فراهم کرده است تا آنان بتوانند در زندگی
خود به موفقیت و شادکامی دست یابند. اما به نظر میرسد هم اکنون پیامدهای برخی
مشکلات موجود باعث شده است تا زنان نتوانند آنطور که شایسته ایشان است، از فرصتها
برخوردار شوند.
از سوی دیگر
بایستی پذیرفت زنان و به ویژه دختران جوان، در شرایط خاص و دشواری که ممکن است در
زندگی آنان رخ دهد، نیازمند حمایتهای جدی مشاورهای، روانی، مالی و اجتماعی هستند
و بایستی از آنان در برابر آسیبهای ناشی از برخی تحولات اجتماعی، حمایت کرد.
این فعال مدنی
همچنین نوشته است: اگر هدف در جامعه اسلامی- ایرانی آن است که زنان تبدیل به
بانوان فرهیختهای شوند که ضمن رعایت شعائر و احکام اسلامی، مشارکتی فعال در جامعه
داشته باشند و در عین حال بتوانند فرزندانی صالح و شایسته را تربیت نمایند و نمونه
کامل یک بانوی مسلمان باشند، بایستی امکانات و بسترهای لازم برای این امر را مهیا کرد.
ایجاد برخی حمایتهای قانونی و اعطای برخی تبعیضهای مثبت براساس مصالح جامعه، در
عین پشتیبانی روانی و اجتماعی همه جانبه، خواهد توانست این آرزوی دیرینه در جامعه
ایرانی را فراهم کند. اما نکته بساری مهمی که نباید مغفول بماند، آن است که این
حمایت نباید تنها از دختران تحصیلکرده و مرکزنشین به عمل آید. هم اکنون دختران
جوان و نوجوان بخشهای حاشیهای جامعه و شهرها و روستاهای دور از مرکز، دچار
مشکلاتی هستند که باعث میشود تا آنان شرایط سخت و دشواری را از سر بگذرانند. این
بخش از جامعه با خطراتی همچون تعصبات غیردینی، ازدواج بسیار زودهنگام، خشونت خانگی،
برخی کمبودهای خاص بهداشتی و مانند آن مواجه هستند و بایستی برنامههایی ویژه برای
این قشر از جامعه ایرانی تدارک دید. برنامههایی که تنها با انجام تحقیقات ملی و
گردآوری منظم آمار و تحلیل آن توسط متخصصان قابل طراحی است. ضرورت و فوریت انجام این
امر امروز بیش از هر زمان دیگری در جامعه احساس میشود. اهمیت تسریع در این خصوص
تا حدی است که باید گفت، گاه آن آمد و از آن نیز گذشت.