الهام بهروزی
دو روز پیش خبری در خبرگزاریها منتشر شد دال بر اهدای عضو
کودک بوشهری به سه بیمار! خبری که هم تلخ و گزنده بود و هم پر از انسانیت و درس.
این کودک که در اثر یک عمل جراحی دندان در یکی از کلینکهای خصوصی برازجان دچار
ایست قلبی شده و در ادامه روند درمان مرگ مغزی میشود، فرشتهای برای زندگی بخشیدن
به سه انسان دیگر میشود.
کودکی که تازه در آغاز زندگی بود و پدر و مادر برایش آرزوها
و رویاهای رنگارنگی بافته بودند اما یک اتفاق سرنوشت دیگری را برایش رقم زد؛
اتفاقی که شاید با رعایت یکسری مسائل میتوانست نیفتد و کیان همچنان با لبخندهایش
زندگی پدر و مادرش را شیرین و شیرینتر میکرد. بروز خطاهای پزشکی یکی از اجتنابناپذیرترین
خطاهایی است که همواره بشر با آن روبهرو بوده و هست اما این خطاها همیشه تاوان
سنگینی به همراه داشته و با جان انسانی یا انسانهایی بازی کرده است.
نمیتوان با صراحت گفت که مرگ کیان زینبی کودک سه ساله بوشهری
حاصل یک خطای پزشکی است اما میتوان مدعی شد که نتیجه سهلانگاری و تعلل در بیان
واقعیت به خانواده وی است. بدیهی است بیهوشی عمومی در عین ایمن بودن برای بیماران
اما برای برخی از افراد میتواند خطرناک باشد. کودکان یکی از گروههایی هستند که
بیهوشی آنها از ظرافت و حساسیت بالایی برخوردار است تا جایی که به گفته دکتر سید علیرضا مهدوی، متخصص بیهوشی و مراقبتهای
ویژه و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی، «هرچه سن کودک در حین بیهوشی کمتر باشد
و یا بیماری زمینهای وجود داشته باشد بیهوشی مشکلتر و طبیعتا عوارض ناشی از آن بیشتر
میشود. بنابراین ضروری است تا بیماران و یا همراهان آن در انتخاب مراکز درمانی
توجه ویژهای داشته و نسبت به مشاوره بیهوشی قبل از عمل جراحی نیزکوتاهی نکنند.»
بنابراین بیهوشی کودکان امری حساس است و گاه موجب مرگ یا
بروز عارضههای شدید در آنها میشود که متاسفانه کیان زینبی بهدلیل حساسیت به
مواد بیهوشی جانش را از دست داد. هرچند او با اهدای اعضایش زندگی جاودانه یافت ولی
به رنگی و طریقی دیگر!
روحالله زینبی پدر زندهیاد کیان زینبی در این خصوص به
بامداد جنوب گفت: این اواخر دو تا از دندانهای پسرم آبسه کرده بود و عفونت داشت و
درد او را کلافه کرده بود، بعد از پرس و جوهای زیاد تصمیم گرفتیم که فرزندمان را
برای مداوا به نزد یکی از دندانپزشکهای بوشهری که اتفاقا متخصص کودکان هم هست،
ببریم. آن دندانپزشک بعد از معاینه دندان پسرم گفت: دندانش پوسیده شده و باید
جراحی شود. خب، ما هم پذیرفتیم ولی جراحی دندان پسرم باید در یکی از کلینیکهای
تخصصی دندانپزشکی برازجان انجام میشد.
به گفته وی، کیان را ساعت ۳۰:۹ دقیقه صبح پنجشنبه در این
کلینیک به اتاق عمل بردند و به من و مادرش بهدلیل شرایطی که کرونا پیش آورده،
اجازه ندادند که آنجا بمانیم. ما هم رفتیم تو ماشین نشستیم تا عمل پسرمان تمام
شود.
زینبی در پاسخ به این سوال که آیا برای این عمل نیاز به
بیهوشی بود، بیان کرد: بله، چون از چند دندانپزشک دیگر هم مشاوره گرفتیم، به ما
گفتند که بهدلیل اینکه پسرتان نمیتواند بدون بیهوشی با ما همکاری کند و درد
بسیاری خواهد داشت، ناچار باید بیهوش شود.
وی همچنین در پاسخ به پرسش دیگری که آیا زمانی که پسر شما
در حین عمل دچار ایست قلبی شد، به شما اطلاع دادند، گفت: متاسفانه خیر؛ نمیدانم
چرا! من خیلی دیر باخبر شدم. بنا به گفته شبکه بهداشت و درمان شهرستان دشتستان، بچه
من همان ابتدای عمل دچار مشکل میشود و ظاهرا ساعت ۱۰:۲۰ دقیقه از سوی کلینیک
مذکور با اورژانس برازجان تماس گرفته میشود که یکی از بیماران کودک ما در حین عمل
دچار مشکل شده است. اورژانس هم سریع یک آمبولانس به سمت کلینیک اعزام میکند اما
همین که آمبولانس به آنجا نزدیک میشود، دوباره تماس میگیرند که دیگر نیازی به
آمدن آمبولانس نیست و مشکل حل شده است اما دوباره حدود ساعت یازده و ده دقیقه با
اورژانس تماس میگیرند که سریع یک آمبولانس بفرستید که کودک دچار ایست قلبی شده
است.
زینبی در ادامه با بیان اینکه ما هم بیخبر بیرون از کلینیک
همچنان منتظر پایان عمل جراحی کیان بودیم، افزود: ساعت یازده و ربع بود که با من
تماس گرفتند که عمل بچه شما تمام شده و مشکلی ندارد، فقط برای به هوش آمدن باید به
بیمارستان اعزام شود و شما هم همراه او بروید. خب، من هم چون پیش از این تجربه عمل
مادرم را در بیمارستان قلب داشتم و اینکه بعد از عمل او را به بیمارستان فاطمه
زهرای سابق انتقال داده بودند، اصلا به چیزی مشکوک نشدم. بلافاصله دنبال آمبولانس
به بیمارستان گنجی برازجان رفتیم.
وی با اشاره به اینکه در راهروی بیمارستان با دستیار
دندانپزشک پسرم روبهرو شدم، ادامه داد: حال پسرم را از او پرسیدم. مرا نشناخت
وقتی که خودم را معرفی کردم، هول شد و سریع دکتر اورژانس بیمارستان پسرم را صدا
زد. دکتر آمد اما او جواب مشخصی به من نداد. بعد از تشکیل پرونده رفتم بخش اورژانس،
کیان آنجا نبود. بعد از پیگیری بهم گفتند که در اتاق سیپیآر است. به من اجازه
ورود به اتاق را ندادند اما از پشت شیشه دیدم که داشتند کیان را ساکشن میکردند.
این پدر داغدیده با تاکید بر اینکه اما هنوز هم به من نگفته
بودند که چه اتفاقی برای پسرم افتاده است، افزود: حتی دستیار پزشک و دکتر بیهوشی
هم به من واقعیت را نگفتند، فقط گفتند که مشکل خاصی نیست، تنها در اتاق عمل نباید
یک اتفاق میافتاده که افتاده ولی الان مشکل حل شده است. من هم دیگر با شنیدن این
حرف قانع شدم و پیگیر آن مشکلی که دکتر از گفتنش ابا کرد، نشدم. ۲۰ دقیقه بعد هم
دکتر اطفال آمد و بهم گفت که مشکل حل شده و جای نگرانی نیست ولی پسر شما باید ۱۲
تا ۲۴ ساعت در آیسییو تحت مراقبت ویژه باشد.
وی با بیان اینکه ساعت ۱۶ بود که به آیسییو رفتم تا از
وضعیت کیان خبری بگیرم، یادآور شد: آنجا بهم گفتند وضعیت پسرم اصلا خوب نیست و
باید به بوشهر منتقل شود و تیم انتقال هم در راه است. در همین حین یکی از پرسنل
کلینیک همراه با یک نفر دیگر به بیمارستان آمد و سعی کرد مرا آرام کند و بهم گفت «هیچ
مشکلی نیست من حتی دستان پسرت را گرفتم و او انگشتان مرا فشار داده». این در حالی
بود که بچه من وضعیت خوبی نداشته و باید به یک مرکز درمانی مجهزتری منتقل میشد.
زینبی ادامه داد: تازه زمانی که تیم انتقال آمد از وخامت
حال کیان باخبر شدم. تمام این مدت داشتند واقعیت را از من مخفی میکردند. متاسفانه
کیان یک بار در کلینیک و یک بار هم در بیمارستان گنجی دچار ایست قلبی شده بود اما
به من هیچ چیزی نگفته بودند! اگر زودتر واقعیت را به من گفته بودند، همان موقع
پسرم را به شیراز میبردم اما...
این پدر که نگهبان یک شرکت خصوصی است و کیان تنها فرزندش
بود، با بغضی در گلو ادامه داد که بعد از اعزام به بوشهر، پسرم بلافاصله در بخش پیآیسییو
(بخش مراقبتهای ویژه) بیمارستان خلیج فارس بستری شد و متخصصان مغز و قلب بالای
سرش حاضر شدند و خیلی تلاش کردند. این تلاشها تا دو سه روز ادامه داشت اما
متاسفانه نتیجهبخش نبود. در حین پروسه درمان کیان متوجه عارضه قلبی او که
مادرزادی بوده، شدند.
وی در پاسخ به این پرسش یعنی کیان بهدلیل QT یا عارضه قلبی
دچار ایست قلبی و بعد هم مرگ مغزی شده بود، گفت: هنوز پاسخ قطعی را به ما ندادهاند.
البته پزشک بیهوشی کلینیک به یکی از پزشکان بخش پیآیسییو بیمارستان خلیج فارس
گفته بود: احتمال دارد که این کودک مبتلا به کویدد ۱۹ بوده که به داروی بیهوشی
واکنش نشان داده است. در حالی که تست کویدد ۱۹ پسر من منفی و این احتمال هم رد شد.
به گفته زینبی، یکشنبهشب بود که به من گفتند که امکان
بازگشت پسرم به زندگی خیلی کم است. همان شب یکی از پرستارهای بخش به نزدم آمد و
گفت که میدانی که احتمال بازگشت پسرت خیلی کم است. الان میخواهی چکار کنید؟ آیا
میخواهی از کلینیک شکایت کنید؟ گفتم من شکایت کنم، پسرم برمیگردد! جالب اینجا
بود که تا قبل از آن شب از سمت کلینیک روزی سه یا چهار بار با من تماس میگرفتند
اما بعد از اینکه من این حرف را به آن پرستار زدم، تماسها کم و کمتر شد تا جایی
که اصلا تماس نگرفتند! فقط روز جمعه فردی تماس گرفت و خودش را مسوول اتاق عمل این
کلینیک معرفی کرد و گفت من نبودم بهدلیل اینکه کرونا داشتم و تحت درمان بودم ولی
الان موضوع را شنیدم. تماس گرفتم که بگویم کلینیک ما بیمه است و اگر لازم میبینید
بچه شما را برای ادامه درمان به تهران منتقل کنیم و نگران هزینهها هم نباشید و در
زمینه مالی ما مشکلی نداریم. نمیخواهیم عذاب وجدان داشته باشیم که این نوشدارویی
پس از مرگ سهراب بود.
وی در پایان در پاسخ به این پرسش که چطور شد که به فکر
اهدای اعضای کیان افتادید، بیان کرد: وقتی دکترها از بازگشت کیان مرا نومید کردند،
من و مادرش تصمیم گرفتیم که نگذارم کیان بمیرد. او تازه آغاز راه بود و تنها راه
زنده ماندن او هم این بود که به افراد دیگر زندگی بدهد. تصمیم سختی بود اما الان
کیان من زنده است و من بهجای یک فرزند دارای سه فرزند شدهام که بوی کیان را میدهند.
کیان آسمانی شد تا این بار زندگی را در آن سوی زمین به
تماشا بنشیند. او با اهدای کبد و کلیههای خود ردی از هستیاش برای خانوادهاش به
یادگار گذاشت. دکتر سعید کشمیری، رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان بوشهر از درگذشت
این کودک اظهار تاسف کرد و با تسلیت به خانواده ایثارگر این کودک به بامداد جنوب
گفت: پرونده مرگ کیان زینبی در کمیته بررسی مرگ و میر دانشگاه علوم پزشکی مورد
بررسی قرار میگیرد و در نهایت گزارش این کمیته به سازمان نظام پزشکی برای برخورد
قضائی ارسال میشود.
حال باید دید که آیا عارضه قلبی کیان کوچولو که خانواده از
آن بیخبر بودند، در پی بیهوشی دلیل مرگ وی شده است یا داروی بیهوشی مشکل داشته
است؟ آیا پزشک معالج این کودک برای انجام عمل جراحی تستهای لازم را از کودک گرفته
بود یا خیر؟ آیا تعلل کلینیک در بیان واقعیت یا کوتاهی در اعزام وی در همان لحظات
نخست عمل که علائم حیاتی کودک غیرعادی شده است، در مرگ او نقش داشته است؛ چراکه ممکن
بود با بیان واقعیت، خانواده کودک او را به یک مرکز درمانی مجهزتر در استان فارس
منتقل میکردند. بنابراین الان باید منتظر نشست و دید که کمیته بررسی مرگ و میر
دانشگاه علوم پزشکی با بررسی مستندات به چه نتیجهای میرسد و چه کسی در این میان
باید پاسخگو باشد! و سازمان نظام پزشکی بر اساس گزارش این کمیته چه تصمیمی خواهد
گرفت!