انسان امروزی در دنیایی زندگی میکند که در آن به خردورزی و تعقل اهمیت ویژهای داده میشود. آدمی در این دنیای جدید، دیگر هیچ مسالهای را بدون دلیل نمیپذیرد. پس لازم میداند که هر موضوعی را به اندازه توانش کنکاش کند و از آن بهطور علمی سردر بیاورد. آنچه در معماری سنتی امری کاملا روشن تصور میشد، برای انسان اندیشمند امروز نه تنها بدیهی نیست، بلکه پر از ابهام و سوال است!
احتمالا بسیاری از شما به مساجد قدیمی و یا بناهای تاریخی سر زدهاید و آنها را مشاهده کردهاید. اما آیا پیش آمده که از خود بپرسید، معماران سنتی چطور به چنین ساختمانهای ظریف و پرمایهای رسیدهاند؟ چگونه است که با وجود پیشرفت علم و تکنولوژی در دنیای مدرن این چنین بناهایی، دیگر ساخته نمیشوند؟ آیا بهراستی دیگر نمیتوانیم این چنین ساختمانهای زندهای بسازیم؟ بهطور قطع امکاناتش را داریم، اما پس چه چیز کم داریم؟
بگذارید مثالی بیاورم. معمار سنتی نیز نور را میشناخت. معمار مدرن نیز نور میشناسد. حتی شاید بهتر میشناسد. مثلا میداند از چه ساخته شده ؟ سرعتش را میداند. میداند چطور نور را تولید کند. حتی میتواند قبل از آنکه نور را تولید کند با نرمافزار رایانهای آن را شبیهسازی کند و اثرات آن را بر بنا پیش از ساخت حدس بزند و مشاهده کند. اما چرا کمتر بنایی را این روزها مشاهده میکنیم که توانسته باشد از این نور بهتر از معمار سنتی استفاده کند. به عنوان مثال، مسجد ایاصوفیه در استانبول. نکته قابل توجه در مورد گنبد آن است. معمار این مسجد ( البته این مسجد در ابتدا کلیسا بوده است، ولی بعدهاکه استانبول به دست مسلمانها افتاد، این کلیسا به مسجد تغییر کاربری داد) در زیر گنبد آن 40 پنجره قرارداده است . انعکاس نور به تمامی محیط داخلی آن از طریق این پنجرهها باعث میشود اینطور به نظر بیاید که گنبد مثل چتری از آسمان آویزان است و در بین زمین و آسمان شناور مانده است.
آنچه نخستین بازدیدکنندگان ایاصوفیا و بازدیدکنندگان نسل بعد را شگفتزده میکرد، نور درونی آن و تاثیرش بر روحیه آنها بود. بهنحوی که پاولوس در اینباره گفتهاست: «روی طاقبندی با چندین مربع طلایی پوشانده شدهاست و از همین جاست که امواج نور به درون میتابند و چشمهای تماشاگران را چنان خیره میکند که به ندرت جرأت میکنند، سرشان را بالا بگیرند و به منبع نور نگاه کنند.».
البته این شیرینکاری معمار خرجها روی دستش گذاشت. بهطوری که برای حلکردن این فشار اضافی به فونداسیون بنا مجبور به استفاده از پشتبندها و دیوارهایی بسیار ضخیم شد. با این حال کیفیتی که مد نظر معمار بود، ارزش این هزینهها راداشت.
اما ما امروزه بهندرت شاهد چنین بناهایی هستیم. درست است که معمار امروز نور را خوب میشناسد و امکانات بیشتری نسبت به همتای سنتی خود دارد. اما آنچه که معمار سنتی از آن غافل نشد، الگوهای رفتاری انسانهایی بود که میخواستند از آن بنا استفاده کنند. معمار میدانست که مخاطبی که به عبادتگاه میآید، به چه جهت و با چه حالی میآید. بنابراین او فضا را برای همان حال و هوای مناجات میساخت. اگر قرار بود خانهای نیز بسازد، خانه را برای زندگی میساخت..
البته شمار اندکی از معمار مدرنیته هم از این ساختهها دارند، مانند کلیسای نور از معمار ژاپنی، تادائو آندو. معمار با این مفهوم پیش رفته که این نور است که صلیب یا به عبارت دیگر، مسیحیت را بهوجود آورده است. همین نکته ظریف برای معمار دستمایه خلق فضایی شده است که در آن بازیگر اصلی نور است. همانند آنچه که در گنبد ایاصوفیه مشاهده کردیم ولی با تکنیک و ظرافتی دیگر. این مثال نشان دهنده این نکته است که انسان امروز دستش برای ساخت بهترینها بسیار بیشتر از انسان دیروز باز است.
درست است که دانش معمار سنتی ناقص و حتی جاهایی غلط بود، اما معمار حداقل با همین دانش اندکش سعی به ساخت بهترین اثرش میکرد. تلاش میکرد تا از تمام این دانش برای ساخت بنایش استفاده کند. چیزی که بهترین ساختههای امروزی ما به کمک تواناییهایمان به کمتر ساختهای از معمار سنتی نیز، در بیشتر موارد، نمیرسد. تمام سخن ما این است که اگر معمار، پیمانکار، کارفرما و در نهایت انسان امروز حداقل به آنچه که میداند، عمل کند، بسیاری از مشکلات خود به خود حل خواهد شد.