ارسطو فضا را بهعنوان ظرف تمام اشیا توصیف میکرد و آن را جایی خالی میدانست که بایستی پیرامونش بسته باشد تا بتواند وجود داشته باشد. در حقیقت برای ارسطو فضا محتوای یک ظرف و مجموعهای از مكانها بود. لايب نيتز بر اين باور بود كه فضا تنها سامانه هایي از روابط است. وی معتقد است فضا، نظم و ترتیب موجود بین اجسام با همدیگر است. برخورد مطلق دکارت و فیزیک نیوتن با مساله فضا، توام با روح تجربهگراییِ ناشی از پیشرفتهای علمی، زمینه را برای شکلگیری علم فضا در اوایل قرن بیستم فراهم ساخت اما در تعریف فضا، دانستن نقش زمان اهمیت دارد. بهطور کلی هیچ اندیشمند و فیلسوف جدی نمیتوان یافت که در مورد زمان اندیشه نکرده باشد.
این سوال که «فردا کجاست؟ و دیروز الان کجاست؟» به این حقیقت اشاره دارد که چه بر سر فضای دیروز و فردا آمده و خواهد آمد. در نهایت به این برداشت ختم میشود که تنها زمان موجود، همین الان است که شما در حال خواندن این مطلب هستید و فضا همین الان با شما است. فضای دیروز دیگر با شما نیست، و فضای الان تازه و نو است، پس فضا هر لحظه بهوجود میآید. هرمان مینکوسکی در سال 1908 این مفهوم را مطرح کرد که فضا-زمان یک پیوستگی چهار بعدی است که سه بعد فضا را با بعد زمان ترکیب میکند، بنابراین هر شیء، نه تنها باید طول، عرض و ارتفاع داشته باشد بلکه باید تداوم زمانی نیز داشته باشد. از نظر فیزیکدانان، فضا-زمان مستقل از هرگونه مشاهدهگر است، اما در توصیف پدیدههای فیزیکی (که در یک لحظه مشخص در یک ناحیه مشخص از مکان اتفاق میافتد) هرکدام از مشاهدهگرها دستگاه مختصات مناسب خود را انتخاب میکند. برای توضیح هر رویداد به چهار عدد حقیقی از این دستگاهها نیاز است. پس خط سیر هر ذره اولیهای(نقطه) درون فضا و زمان مجموعهای پیوسته از رویدادها است که آن را خط جهانی آن ذره مینامند. در ادامه خواهم گفت که با حضور انسان، یا به قول فیزیکدانها مشاهدهگر، فضا به مکان تبدیل میشود.
جدای از این صحبتهای فلسفی، هر گاه سخن از فضا میشود، با معناهای کیفی و تاثیرش بر احوال انسان هم روبهرو میشویم. به عبارت ديگر فضا دراين معنا نوعي ادراك است، فضا كیفيتي است كه انسان تحت تأثير كالبد معماري در ميیابد. تصوير فضاي عيني و خارج از ذهن، در ذهن و ضمیر انسان مینشیند و از آنجا كه ذهن هر انسان منحصربهفرد است، تصويري كه در انتها هر انسان درک میکند، با سایرین متفاوت خواهد بود، زیرا فضای درک شده با آنچه که از قبل در ذهن انسان بوده است، ترکیب میشود و به نتیجهای متفاوت میانجامد.
اصطلاحاتی مثل معناگرایی، فضای درون و فضای بیرون، فضای وابسته، فضای خصوصی یا عمومی، فضای پر و خالی که در رابطه با فرم بیان میشود، همگی در ارتباطی تنگاتنگ با مفهومی خاصتر به نام مکان شکل میگیرد. علیاکبر صارمی میگوید: «اساسا فضا بدون فرم وجود ندارد. فرم است كه فضا را ميسازد، نه فضا فرم را. آن است كه تحت تاثير قرار ميدهد و آنچنان با قدرت است كه فضا ايجاد ميکند». و من به جمله آقای صارمی اضافه میکنم:«و این انسان است که به فرم معنای میبخشد». معماري در كشاكش با محل و محيط آشكار ميشود. معماري با بر پاداشتن يك معماري در يك محل، بر آن است تا زندگي تازه به زمين ببخشد و اين «بخشيدن معناي تازه» همانا خلق مكان است كه در دل فضا اتفاق میافتد. به عبارت دیگر، اول فضا بود و بعد با حضور انسان مکان ظهور کرد و در انتها نیز این فضا است که باقی خواهد ماند. در حقیقت فضا در تمام عالم یکتا است. این مکان است که به تعداد بینهایت در عالم بهوجود آمده است.
این در حالی است که مکان در عین داشتن وجود خود، فضا را هم در خود دارد و این فضاست که در مکان شکل و معنا میگیرد. گفتیم که معنای فضا در ارتباط با مکان بوجود میآید، زیرا فضای بدون مکان یعنی هیچ، خالی، خلأ و یا هر کلمهای که بر نبودن اشاره دارد. از طرف دیگر، بدون حضور انسان مکان معنا ندارد. پس اگر انسان نبود، مکان نیز نبود. پس در نتیجه، فضا هست و انسان مکان را در دل فضا خلق میکند و از آن که هر انسانی منحصربهفرد است، مکان خلق شده هم منحصربهفرد خواهد بود، زیرا اگر تمام جز به جز یک مخلوق هم تکرار شود، باز در محل فضا با هم اختلاف دارند. این موضوع را با پاراگراف اول جمع بزنید تا بفهمید که علاوه بر اختلاف در فضا، این مکانها در دو زمان متفاوت هم خواهند بود.
در خاتمه باید بدانیم که با گسترش علوم مهندسی از یک سو و گستردگی دیدگاه انسان، به عالم هستی و معنا از سوی دیگر، امکان تعریفهای بیشتری برای فضا، زمان، انسان و مکان فراهم آمده است. در واقع فضای انسان امروزی در رابطه با نیاز کاربر، عملکرد، سودمندی و ملاحظات فنی اقتصادی تعریف و مطرح میشود که به تعریف مکان و انسان امروزی میانجامد و این کنکاش همچنان باقی خواهد ماند.