در تمام عالم اگر کسی کار خیلی بدی بکند، اشد مجازاتش میشود: «تبعید»؛ یعنی گوش این بابا را میگیرند و از کشورش بیرون میاندازند تا نتواند از امکانات و خدمات بومی و ملی کشورش استفاده کند.
اما در کشور عزیزمان ایران، این جریان مثل همه جریانهای دیگرمان، وضع متفاوت است. بگذارید موضوع را کمی بشکافیم:
- نخبه فرستی به دنیا، یکی از صادرات غیر نفتی مهم ما محسوب میشود. بر اساس گزارش صندوق بینالمللی پول، ایران در این زمینه مقام اول را دارد؛ آنهم با رکورد 150 هزار نفر در سال که اسمش را گذاشتهاند: فرار مغزها.
- در مورد مهاجرانی هم که فقط با دست و پایشان فرار میکنند آمار دقیقی در دست نیست. حالا بگوییم که همین تعداد هم مال آنها باشد.
- بقیه افرادی هم که فعلا هستند، به مسوولیت خودم میگویم که: شیرین 80 درصدشان یا به فکر رفتن هستند و یا در حال رفتن!
- اگر هم روزی دکتری یا مهندسی به ایران برگردد، بلافاصله برایش کنفرانس خبری و مصاحبههای تلویزیونی ترتیب میدهند و البته برای انجام یکسری از آزمایشات به مراکز ذی ربط اعزامش میکنند.
حالا با این اوصاف شما فکر میکنید تیعید میتواند مجازات خوبی برای درس عبرت مجرمان باشد؟
خب نگران نباشید؛ همیشه یک راهحلی هست. مسوولین عزیزمان این مشکل را به شکل مجازات معکوس طراحی کردهاند (از مهندسی معکوس گرفته شده است)، یعنی مجرم را به جای تبعید ممنوع الخروج میکنند تا حساب کار دستش بیاید و انصافا هم بدجوری دستش میآید.
اما در مورد فرد مورد نظر خودمان...
این آقا بزرگترین جرمی که تا کنون مرتکب شده را با 200هزار تومن رفع و رجوع کرده، بهعبارتی میتوان گفت همه ما یکجوری مجرمتر از ایشانیم، چون فقط مجموع جریمههای رانندگی ما خیلی بیشتر از این حرفهاست.
پس انصاف دهید، کدامیک از ما تا حالا ممنوع الخروج شدهایم تا این آقا را هم بکنند؟ فراموش نکنید هرچند در دولت تدبیر و امید به سر میبریم اما خیلی هم از دوران دولت عدالت محور نمیگذرد.
در ضمن فکر فردا هم باشید که این آقا به خوبی و خوشی از مسافرت بر خواهد گشت و سینهاش را جلو خواهد داد با افتخار به همه ما خواهد گفت:
دیدید، برگشتم؟ اگر من کار بدی کرده بودم برمیگشتم؟ آنهم کجا؟ به کشوری که همه شما میخواهید از آن فرار کنید! من میتوانستم همانجا بمانم و در صفحات مجازی برایتان دابسمش آهنگ «رفتم که رفتم» را بذارم. اما من برگشتم، تا بتوانم بار دیگر به کشورم، به شما و تا حدوی هم به خودم خدمت کنم. برید خجالت بکشید و واسه آدم حرف درنیارید.
آنوقت ما باید در حالی که اشک گوشه چشمانمان را پر کرده از فرط خجالت و ندامت و.... به دشت و صحرا بزنیم. دوستان عزیز؛ خیلی این ضربالمثل را جدی نگیرید که میگوید: «چو فردا رسد فکر فردا کنیم»، از همین الان فکر فردا را بکنید که جلوی این عزیز شرمنده نشویم.