بامدادجنوب- وندیداد امین:
علیرضا پنجهای در بخش نخست گفتوگو با بامداد جنوب، به این اشاره کرد که عشق اصلی وی «شعر» است، چیزی که بهخاطر آن از مادیات و زندگی چشمپوشی کرده است. این شاعر در ادامه شاعران را میراثداران پیامبران و ژن شاعران را به خدا نزدیکتر دانست. پنجهای در بخش دوم و قسمت پایانی این گفتوگو در خصوص شعر امروز گیلان و ... توضیحاتی ارائه کرد که در ادامه شما را به مطالعه آن دعوت میکنم.
پروسه شعر امروز گیلان را در حال حاضر چگونه میبینید؟ دوطیف شاعران جوان و قدیمیتر این خطه در چه وضعیتی قرار دارند؟
شعر گیلان در عرصه شعر پارسی همچون سایر مناطق ایران است. خب گیلان از دهه ۶۰ یک خیز بلندی برداشته است برای جریانسازی در شعر ایران. البته این خیز با حمایت ویژهنامههای هنر و ادبیات بوده است. درجات شاعران را هم چه پیشکسوت و چه نوآمده میشود از شعرشان واجست. برخی مستعدند اما گمراه و برخی پاک بیمار. بیشتر در پی پایین کشیدن ستارهها هستند، بهجای اینکه خودشان را بالا بکشند. توطئه و بدگویی بدون اینکه مخاطبان بداند آنها برای نزدیک شدن به همین پیشکسوت دست به چه ترفندهایی زدهاند. باری یک مشکل اساسی داریم که پسادهه ۷۰ با اصلاحات و تغییر سیاستهای دولت اصلاحات پدید آمد که جامعه یکباره با گستره امتیازدهی به نشریات مواجه شد. مدیران نشریات که اغلب اینکاره نبودند، هر کسی را که مفتتر و رایگانتر کار میکرد، بر تصدی دبیری سرویسشان گماردند. مقایسه کنید زمانی شاملو، آتشی، نصرت، رویایی، نوریعلا و... مسوول صفحههای شعر نشریات بودند اما در این دهه سبب شدند که هر نوآمدهای برود، در مطبوعات بشود مسوول صفحه شعر و داستان. از این رو معیارها عوض شد.
شایستگان بر نشدند و جایش استفاده از جنسیت و موقعیتهای غیرشعری برای مطرح شدن و کلاهبرداری و مکر و حیله و وعده و وعید جملگی سببساز شهرت بهجای ارائه اثر درخشان شدند و بلایی برای توسعه شعر، همین روند مخرب به اوضاع نابسامانی که شاهد هستید، دامن زد. قبلا شاعر میبالید که شاملو در صفحه پاسخ به خوانندگان از او نام برده که بااستعداد است. این شاعر میرفت تلاش میکرد تازه پسا چند سال به ستون شعر شکوفهها راه میجست و اگر تلاشش ثمر میداد پسا یک دهه در ستون آخر شعر بزرگترها جای میگرفت و اگر میشد یک شاعر خلاق، تازه به صفحات اولیه شعر راه مییافت. آیا اکنون بیراهه نمیروند؟ حالا جامعه از پس کدام فیلتر نشریات و کدام مسوول صفحه شاهد تدوین شعرهای کدام شاعر است در کدام انتشارات. زمانی نام انتشارات یعنی سلیقه من. الان انتشارات کارش شده بنگاه پول؛ از شما چاپ از ما. خب مخاطب شعر یا داستان یک ساعت وقت میگذارد برود کتابفروشی برای خرید کتاب، اما در قفسه شعر صدها عنوان غوره نشده هستند که دست مخاطب و وقت او را دور نگه میدارد از مویز. چرخه تولید و نشر ما معیوب که نه سرطانی است. حالا البته هستند در میان شاعران نوآمده در کشور و گیلان که استعداد خوبی دارند، منتها اگر درست هدایت شوند و خود را از آسیبهای جدی چرخه خلاقیت و نشر دور نگهدارند، خواهند توانست ستونهای عمارتهای جدید شعر کهن بوم و بر باشند.
بهعنوان یک شاعر صاحب کارنامه که قادر خواهد بود صدای همصنفیها و همدورهایهای خویش باشد، علاوه بر مواردی که ذکر کردید، آیا از دولت دوازدهم انتظار ویژهای دارید؟ آیا دولت موسوم به تدبیر و امید را یک فرصت میدانید برای رشد واعتلای فرهنگ، هنر و ادبیات یا نظر دیگری دارید؟
دولت تدبیر و امید در ساختار کشور ما دولتی یکباره پرت شده میان مردم نیست. بالاییها به عقلانیتی نسبی رسیدهاند که جامعه تشکیل شده از دو کلانطیف؛ عدهای «سنتمجاز» و عدهای «نومجاز»! همین دعوای سنت و مدرنیته در شعر، در سیاست هم هست. بینابین هم در این میان هست، البته «سنتمدار نوجو» یا «نوجوی سنتمدار» یا... بله وضعیت و مناسبات امروز جهان الگوهای حکومتی را تابع حداقلها و حداکثرهایی کرده که اگر دولتی از خطوط قرمزش عبور کند، دیر نخواهد پایید. در ایران نیز پسا درهم شکستن شوروی و پسا رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی یکسری گرایشها در اداره حکومت مطرح شده که اگر در کمال آرامش بهجای پاچهگیری پسا پیروزی یا شکست در انتخابات دست هم را بگیرند، همه چیز حلشدنی است. در ابتدا بیان کردم «ما سلولی ناچیز از این لایتناهی هستیم». پس عمر کوتاه را این همه صرف بایدها و نبایدها نکنیم. مردم ِ امروز با تکیه بر انواع تکنولوژی فزاینده، مردم دیروز نیستند. به نسبت گذشته امکان بلاغت بیشتری دارند. پس بهجای کنترل و ممیزیشان امکان رشدشان را فراهم آوریم.
خانوادههای بسیاری را میشناسم که در ماهوارههای خانگیشان کانالها و شبکههای معقول فعال است و شبکههای آسیبزننده را قفل زدهاند. اکنون وقت آن نیست که به این مردم بگوییم چه خوب است و چه بد، چون خود بهتر میدانند. دولت باید تصدیگری هنر و ادبیات را به خود آنها وانهد. هر پدیدهای ممکن است خیر یا شری به همراه خود داشته باشد اما باید یاد بگیریم، طیفنگر باشیم. بین سیاه، سفید و خاکستری طیف بسیار دارد اینطور نیست؟ دولت میتواند اتاق فکری از خلاقانی که اهل فکر بکرند و کار میدانی بل هستند، تشکیل دهد و از آنها بخواهد تا به کمکش بشتابند و با آسیبشناسی چرخه خلاقیت و نشر دست مافیا را قطع کند. دولت با کمک شهرداریها قادر است نسبت به احداث «کانون کتاب شهری» در توزیع کتاب طوری عمل کند که علاقهمندان یک سال تا نمایشگاه تهران صبر نکنند برای تهیه کتاب مورد علاقهشان. در ضمن وزارت امور خارجه برای سفارتها از سفیران فرهنگی و خلاق و از کارداران شاعر برای تبادل و توسعه فرهنگ زادبومی بهره ببرد. هنر و ادبیات ما توان مطرح شدن در جهان را دارد، از این ظرفیت برای مصون ماندن از تبلیغات ایرانهراسی غرب بهترین رهتوشه را میتوان برگرفت. کو گوش شنوا؟ در ضمن پیشنهاد دارم دولت از سوی اتحادیه نویسندگان و ناشران سایتی برای فروش کتاب تاسیس کند و طی لایحهای به بستههای کتاب بابت هزینه پست تخفیف بالایی دهد تا پست کتاب برای ناشر مقرون بهصرفه تمام شود یا مرکز فروش اینترنتی راه بیندازد تا ناشر بهطور مستقیم کتاب را به نشانی مشتری پست کند.
از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با توجه به نهادی که بیشتر متولی امور ادبی و هنری است، توقعی ندارید؟ سیاستهای دوره قبل این نهاد را چگونه دیدید؟
سیاستهای وزیر اول ارشاد با پوزیشن خوبی همراه بود اما دولتش مستعجل بود. حتی وقتی گفتند بیایید ما آمادهایم، شاعر خودی و غیرخودی و دگراندیش را از فرهنگ انقلاب برداریم و یکساننگری کنیم، ما با وجود توطئههای برخی آمدیم وسط و کمک کردیم. در داوری شعر فجر سال 93، اما دو صد گفته آقای وزیر وقت و معاونشان چون نیمکردارشان نبود. بهنظر میرسید از ما صرفا برای پیشبرد شعارهاشان بهره بردند. چگونه من وزیر ارشاد باشم و یک مسوول غیرمرتبط مجوز مرا باطل کند؟ «یا مکن با پیلبانان دوستی یا بنا کن خانهای در خورد پیل» و اما دوستان دولت و اصلاحطلبان خود بهتر میدانند آرای مردم و ما به جناب روحانی نبود، به آرزوهای خود بود به خواستههای خود. تاریخ مشحون از درس است. اسلام دین نوآوری و دین آزادی و آزادگان است. دینی است که راه را نشان میدهد نه چاه را. بیاییم از ظرفیتهای انسانساز قرآن بهره درست بریم. من دیر است در کار بازخوانی قرآن هستم، البته در نمونههای برگردان من، ادبیت خلاقانه در برگردان مورد نظر من، تلالو کلام وحی را برحستهتر نمایانده است. باید صریح بگویم حکومتهای آیینی با سایر حکومتها توفیرشان در این است که مغرضان در گوش عوامالناس زمزمه میکنند و همزبان با بدخواهان همواره کاستیها را پای ناکارآمدی آیینی آن میگذارند و اما اگر ما در مقابل کلام وحی مسوول هستیم باید مراقب سیاستهایمان باشیم. اختلاس، پولشویی در حکومتهای دیگر اثرش کمتر از رژیمهای آیینی است. متاسفانه روند تبلیغات کارتلها و تراستها در سویه باورستیری است و سهم باورمندان آیینی در این کارزار، سهم ِگران و ثقیلی است. بهینه آنکه رعایت کنیم. در پایان توصیه میکنم وزیر ارشاد پاسخ اخیرم به پرسشتان را نیز بخواند.
برگردیم به ادبیات، شما در طول فعالیتهای هنری و ادبیتان از چه شخص یا اشخاصی در این مدت الگوبرداری کردهاید؟ چه در زندگی شخصی و چه زیست هنری و ادبی؟
انسان بدون الگو وجود ندارد. من هشت سالم بود بدون پدر شدم. از اوج به حضیض آمدیم. مادرم سواد بالایی نداشت. پس خود یاد گرفتم که با پرسش و جستوجو و سعی و خطا به پرسشهایم پاسخ بگویم. بدون پدری شد بهانه «علیرضا پنجهای» شدن. برای فرزندان و جوانها همیشه خواستم بزرگتر خوبی باشم. نیکخواه و هدایتکننده تا مدتها وسواس توجه به دیگران نگرانی داشتم، توصیه میکردم اینکار را بکنید، آن کار را نکنید اما متوجه شدم واکنش من طبیعی است، حتی وسواسم، چون من بدون هدایتگر خودم را هدایت کردم، برای دیگران سعی کردم این خلأ را با توصیههایم پر کنم. الگوی من پندهای سعدی بود. الگوبرداریام از چوپان دروغگو بود، قهرمانم «ریزعلی» (دهقان فداکار) که عمرش بلند باد. راستی شعری هم برایش در یکی از کتابهایم گفتهام. از این سخنان آموختم که چگونه باشم: «نابرده رنج گنج میسر نمیشود/ مزد آن گرفت جانِ برادر که کار کرد». «برو کار میکن مگو چیست کار/ که سرمایه جاودانی است کار». «لعنت بر دهانی که بیموقع باز شود». برادران «رایت»، «ادیسون». در شعر «حافظ» و «نیما» الگویم هستند. من شعر را از «طرز شاملویی» آغاز کردم و به شعر منثورِ معطوف ِ به خود و انواع شعر دیداری که مبدع گونههایی از آنان هستم، رسیدم. هر کتاب ِ خوانده که در من اثر بخشید، الگوی من شد اما از کتابهای آسمانی یاد گرفتم آب بهتر است از سرچشمه نوشیده شود. از «انجیل»، «کتاب مقدس عهد قدیم و جدید»، «تورات»، «اوستا»، «ریگودا»، «اوپانیشادها» و البته «قرآن».
سخن پایانی؟
خود باشیم اگرچه با امتیازی ناچیز اما هویتمند باقی بمانیم. نسخه عالی دست دوم همیشه دست دوم باقی خواهد ماند و اینکه «فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر/ سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر» و «هیچکس بر شمع در آتشزدن رحنی نکرد/ از ازل بر حال ما میگرید استعداد ما».