bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۹۹۲۸
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۱۹ - ۱۵ آبان ۱۳۹۶
اعظم فرخزاد در گفت وگو با بامدادجنوب:
اعظم فرخزاد( آخوندزاده) متولد اهر از توابع آذربایجان شرقی است به سبب شغل پدر که کارمند وزارت دارایی بود در یک سالگی همراه خانواده راهی تهران و در پانزده سالگی بعد از بازنشستگی پدر به زادگاهش بازگشت. از نوجوانی به نوشتن علاقه داشت و داستان های کوتاهش در مجلات آن دوره چاپ میشد. فرخزاد سال های متمادی به تحقیق و پژهش بر روی فرهنگ و آداب و سنن و تاریخ ملت ها پرداخت و..

در راه نویسندگی، هیچ تعارفی وجود ندارد!بامداد جنوب- ونديداد امين:

اعظم فرخزاد( آخوندزاده) متولد اهر از توابع آذربایجان شرقی است به سبب شغل پدر که کارمند وزارت دارایی بود در یک سالگی همراه خانواده راهی تهران و در پانزده سالگی بعد از بازنشستگی پدر به زادگاهش بازگشت. از نوجوانی به نوشتن علاقه داشت و داستان های کوتاهش در مجلات آن دوره چاپ میشد. فرخزاد سال های متمادی به تحقیق و پژهش بر روی فرهنگ و آداب و سنن و تاریخ ملت ها پرداخت و تمرکز اصلی اش روی تاریخ فرانسه روسیه و انگلیس بود. ایشان اولین رمان خود را در سال 72 با عنوان زندگی را از نو آغاز به رشته تحریر درآورد. پردازش داستان از شروع جنگ جهانی دوم و پایان آن بود اتفاقاتی که در کشور مجارستان افتادو...

در سال 80 در تهران اقدام به چاپ آن کرد و از همان سال فعالیت مستمر و شبانه روزی خود را آغاز کرد. بعد از نشر سیزده جلد رمان با مشورت ناشر به نوشتن رمان های تاریخی روی آورد و اولین اثر تاریخی خود را با عنوان( نازبانو گمشده ناصرالین شاه) وارد جامعه ادبی  کرد وتا بدین روز سی پنج کتاب به نگارش درآورده که برخی چاپ و الباقی در دست چاپ میباشد. با ایشان به گفتگو نشسته ایم:


۱-شما در یک دوره ای به تاریخ کشورهایی مثل انگلستان، فرانسه و روسیه توجه زیادی نشان می‌دادید. از منظر شما ادبیات ایران نسبت به این کشورها در چه جایگاهی قرار دارد؟

با توجه به این که سال های زیادی را صرف تحقیق و پژوهش روی فرهنگ و تاریخ کشورها داشته ام تاریخ و فرهنگ این سه کشور رابسیار غنی و پربار یافته ام تاریخ این کشورها بر روی ادبیات دنیا تاثیر به سزایی داشته اند که برایم همیشه تاریخ و ادبیات فرانسه و روسیه را جالب و جذاب کرده اند و بر اساس همان احساس های خوب و علاقه مفرطم به تاریخ این کشورها باعث گردیده تا در اکثر آثارم به تاریخ و ادبیات این دو کشور در غالب داستان وساخت دیالوگ ها و انتخاب فضا و خلق و آفرینش شخصیت ها و نقش کاراکترها پردازش کنم ولی این ها به منزله این نیست که تاریخ و ادبیات کشورمان از هر سه کشور نامبرده کمتر باشد و یا در ساخت اثرهایی قوی قابل رقابت با آنها نباشد خیر بلکه ما نیازمند آن هستیم که بیشتر رمان های تاریخی وارد جامعه ادبی کشورمان کنیم تا مردم خودمان را به طریقی شیرین و جذاب در سیر تاریخ و اتفاقات پیشینیان قرار دهیم هرچند قبلا چنین کارهایی توسط نویسندگانی صورت گرفته است ولی به نظر بنده در برابر عظمت تاریخ کشورمان مکفی و کافی نبوده است مخصوصاً که هر نویسنده خلاقیت و ابتکار متفاوتی در عرصه هنر دارد که کار و سبک هنری اش می تواند بر کار پیشین نویسنده ای ارجحیت داشته باشد و ...

کلا بحث بر سر برتری و  سروری و فلان نیست بلکه هر نویسنده پیرو شیوه و سبک کاری خویش است و باید از سوی نویسندگانی که تاریخ را با ادبیات ادغام می کنند چنین آثاری خلق شود تا قدرت برابری با آثار الکساندر دومای فرانسوی و تولستوی روسی را داشته باشد و متاسفانه ما همیشه با کتاب هایی که خواننده را خیلی کم تشویق به خواندن رمان های تاریخی می کنند روبرو بوده ایم ولی در برابر هستند نویسندگانی که این کار را خوب انجام داده اند و بنده بالشخصه به فوائد فاروقی اشاره میکنم در هر صورت روی آوری بنده هم به نوشتن رمان های تاریخی بر اساس علاقه و خلاقیت و ابتکار داشته ام بوده است به امید آن که سهم کوچکی در قوی نمودن ادبیات کشورم داشته باشم چون بر این باورم که نویسندگانی با انتخاب عنوانی زیبا و عامه پسند بر روی جلد کتاب, عوام فریبی کرده اند و محتوایی بسیار کسل آور که اصلا حال و هوای رمان نویسی در آن موج نمیزند ارایه داده اند که متاسفانه همین آثار حوصله بر, خوانندگان اندک رمان خوان های تاریخی را فراری داده است و بنده بر این باورم که هنوز این سبک ادبیات ما در مقابل ادبیات قوی روسیه و فرانسه کم دارد و باید بیشتر تلاش شود که واقعا نویسنده یک رمان نویس حرفه ای تاریخی باشد و حالا اگر من نام برخی آثار با اسم های زیبایشان و نویسندگانش را نام ببرم می فهمیم که چرا ادبیات ما در این قسمت عاری از خواننده  شده است و البته علت های دیگری هم وجود دارد که این قسمت ادبیات را به چالش می کشاند و به نظر حقیر تا نویسنده ای با ذوق و ابتکاری عالی و تخیلی قوی وارد این عرصه نشود که بتواند خوانندگان را با کشش و جذابیت های شیرین داستان که تاریخ و اتفاقات جامعه پیشین را به تصویر می کشد طوری که خواننده دچار بد حوصله گی...کم حوصله گی...و بیزاری از تاریخ نشود نمی توانیم این قسمت از ادبیات را احیا...زنده..و یا سرپا نگاه داریم و بنده به صراحت می گویم اون طور که تاریخ فرانسه و روسیه به دست نویسندگانی توانا به تصویر کشیده شده و در قلب ادبیات دنیا جای گرفته است هنوز ابیات ما در این قسمت کم دارد هر چند آثار شاخص و برجسته داریم ولی برای ادبیات ما کافی نیست و متاسفانه ما همین مشکل را در ادبیات دفاع مقدس هم داریم که دنیایی از عظمت معنویات و اتفاقات در جبهه های جنگ صورت گرفته,انجام یافته و ... متاسفانه این رشادت ها و از جان گذشتگی ها که تاریخ جنگ ما را تا ابدیت جاودانه نگاه داشته اند به تصویر کشیده نشده اند و این تهی بودن در ادبیات دفاع مقدس هم  خلا و چالشی در ادبیات به وجود می آورند که برای پر کردن این خلاها به نویسندگانی توانا با علم بر تخیل قدرتمندشان احتیاج داریم.


۲-شما اولین رمان خود را در سال ۷۲ در رابطه با جنگ جهانی دوم حول کشور مجارستان نوشتید. این رمان مسئله ی جنگ را چگونه ترسیم می کند؟

جنگ حقیقتی تلخ ولی انکار ناپذیر است و نگارش چنین کتابی احساس های متفاوتی است که برای نوشتن آن داشتم تا حقایقی از جنگ را عیان کنم تصویرها و عملکردهایی از جنگی بزرگ, که جهانی و ویرانگر بود به داستان درآید و برای جوانان امروزی به تصویر کشیده شود پس نیازمند کشوری از بلوک شرق بودم با فرهنگ و قدرت تام و عام اشرافزادگی که جنگ بتواند این خصلت زشت کشوری را از بین ببرد براین اساس مجارستان را انتخاب کردم اشرافزادگانی که قشر محروم و فقیر جامعه را حیوان هم محسوب نمی کردند و مانند مورچگانی ضعیف لگد مالشان می کردند و کشور با تمامی منصب های دولتی و غیر دولتی در دست اشرافزادگان پراز کبر وغرور بود و من میخواستم توسط جنگی ویرانگر بینی این اشرافزادگان حاکم بر رعیت های بیچاره را بر خاک بمالم و توانستم در داستانم این را با دیوانگی ها و بی تعهدی های هیتلر انجام دهم و در این کشور رعیت را غالب ارباب کنم داستان عشقی و عاطفی دختر اشرافزاده به پسر رعیت کل فضای کتاب را احاطه کرد و کم کم سنت ها و رسوماتی که توسط جنگ خانمانسوز زیر آتش پر خصم و کینه هیتلری می سوخت و می شکست و حاکمیت به دست محرومان می افتاد تا جایی که با خیانت های هیتلر به مجارستان کار به جایی رسید که کمیته های محلی توسط قشر محروم در سراسر کشور تشکیل میشد و دولت از قشرهای محروم کشور مجلس می ساخت تا جایی که پایه های اشرافزادگی را از بن و ریشه سوزانید و... در صحنه های عشقی داستان هم دختر اشراف زاده در برابر عشق پسر رعیت تسلیم شد. جامعه مجارستان تغیر و تحول یافت و آداب و سنن ها سوخت و همه چی از بین رفت فقط رنگ عشق تغیر نیافت صحنه های جنگی به تصویر کشیده شد که فاشیسم در آن جا هم بیداد کرد و انسان ها در کوره های آدم سوزی سوختند... هر چند جنگ منفور و نفرت انگیز است ولی برای قشری از ملت ها احیا کننده و به دست آوردن حق با زبان زور است.


۳-این طور که به نظر می‌رسد شما تا به امروز حدود ۳۵ اثر را منتشر کرده‌اید. با این تعداد نسبتاً زیاد از جنبه کمّی، آیا بیم آن نمی رود که به روی کیفیت آثار هم اثر بگذارد؟

چنین امری امکان پذیر نیست زیرا نویسنده ای که دارای خلاقیت و تخیلات و نو آوری قوی است مدام در حال ساختن دنیایی است که حرفهای تازه و خواندنی بسیار دارد و شیوه جدیدی برای پرهیز از گفتارها و تصویرها و وصف و توصیف های کلیشه ای دارد و یک کلمه و جمله شنیده,برایش ایده ای بزرگ می شود شاید هم تلنگری برای پیدایش داستانی جدید و بسیارعظیم, کلا نو آوری در خون نویسنده است و در مورد خودم گفتنی است که با وجود این همه نوشتن و نگارش, هنوز انباشتگی از سوژه آن قدر زیاد است که تا این لحظه ایکه شما سوال را مطرح کردید فرصت نشده به کسانی که پیشنهاد و حتی التماس دارند که به پای شنیدن سر گذشت زندگی اشان بنشینیم و با قلم خودمان زندگی کلی یا حتی گوشه ای از آن را به تصویر بکشانیم نداریم و گاه ایده های ذهنی چنان قوی است که داستان را به سه یا چهار جلد می کشاند سبک کاری ما در نگارش تغیر نمی یابد و تنها داستان را متفاوت می سازد و هرگز نمی تواند برافت قلم و احیانا بر کیفیت آن تاثیر بگذارد و اگر چنین بود الان کسانی هستن حتی از استادان انجمن های ادبی که تمامی کتاب ها را مطالعه کرده اند و به موضاعات کلی کتاب آشنا هستند اگر چنین بود قطعا این را به نویسنده متذکر می شدند زیرا در این راه خطیر هیچ تعارفی وجود ندارد.

۴-آیا می توان این نظر را پذیرفت که اثر هنری و ادبی چیزی نیست جز داده‌ای نشانه شناسیک. آیا با این نظر بر سر مهر هستید؟

چرا که نه؟ هنر و ادبیات داستانی تعریف ها و معنای گوناگونی دارند و هنر رمانتیسم در کل آزادی وصراحت بیان در ادبیات است و این شیوه از زمان انقلاب کبیر فرانسه وارد ادبیات شده است آیا همین حرکت شناساندن هنر به این سبک نوعی شناسیک نبود؟ در فرهنگ و هنر راهکارهای بی نهایتی وجود دارد که برای شناخته شدن   مستلزم راه یافتن به قلب و درون مردم است تا همه آن را احساس کنند و  راهی برای یافتن پذیرشش!

 

۵-مختصات و شاخصه های داستان موسوم به تاریخی از منظر شما چیست؟

شناختن تاریخ سخت است و نویسنده از تمامی زاویه هایی که می شود درون تاریخ نفوذ کرد و احساس گذشته ها را گرفت باید مقتدرانه عمل کند. طوری که تصویر های قدیمی در برابر چشمان, روح و حیات بگیرند و جان دوباره یابند. و تمامی حال و احوال آن دوران های دور, به وجود نگارنده نفوذ کند و شاخص ترین و اصلی ترین قسمت تحقیق و پژوهش و تجسس بسیار روی تاریخ ملل هاست واین میسر نیست مگر علاقمندی و عشق به تاریخ,که در این راستا اطلاعات و استنادهای تاریخی باید ردیف بندی شوند و دوره های رخدادهای تاریخی مشخص گردند و این جاست که هنرمندی قلم آماده ,به نگارش و نمایش در می آید و خلق می کند و در آفرینند گی اش روح و حیات جدید به پیشینیان می دهد که تماما برای مخاطبان علاقمند به مطالعه رمان های تاریخی, جالب و جذاب به تصویر در می آید.

۶-آیا تغییر و تحول های مربوط به داستان نویسی معاصر ایران در چند دهه ی اخیر توانسته فرهنگ ساز باشد؟

قطعا بدون تاثیر نبوده است ولی متاسفانه گرایش هجومی بعضی از جوانان بی تجربه با ارایه کتاب های کم محتوا حتی بی محتوا ضربه به بدنه جامعه ادبی وارد کرده است  که تر وخشک را به پای هم سوزانده اند و مردم کتاب خوان و رمان خوان گرایش به سمت رمان های خارجی پیدا کرده اند به امید یافتن داستانی خوب و گیرا, به نوعی فرار از کتاب هایی با عنوانی زیبا ولی با محتوایی ضعیف و ناآگاهی نویسنده از هدفی که برای نوشتن داشته است...زمینه فرهنگ شاید به این طریق مهیا می شود ولی استفاده ناصحیح از مسیر فرهنگ ایجاد شده سازنده خیلی چالش ها درفضای فرهنگی می شود چون رمان در هر برهه ای از زمان و در اوج افت کتاب خوانی ها , هرگز جایگاه خاص و ویژه خود را از دست نخواهد داد و همین موضوع جوانان کم ذوق و حتی بدون خلاق را برای اجرای نوعی نمایش در مراکزهای فرهنگی به نوشتن اجباری متوسل کرده است پس میتوانیم با قاطعیت اعلام کنیم که فرهنگ سازی اشتباهی شده است که تماما برای جامعه ادبی ما خطر ساز است و در این تاسف ها همه فعالان این راه مقصر هستند و قصورهایی از جانب مسئولین هنری نیز صورت گرفته است.


۷-فی نفسه از منظر شما، نویسنده به کسی اطلاق می شود؟

همگان تحصیل می کنند و وارد دانشگاه می شوند و سال ها باتحصیل علم و مطالعه  صاحب مدارج و مدارک بالا می شوند و...سوال این است آیا همه این افراد صاحب علم, می توانند نویسنده شوند؟ اگر چنین بود که دیگر نویسنده جاه و مقامی در جامعه نداشت! و چیزی به نام شاخص نویسنده میان مردم وجود نداشت... هستند کسانی چه نام آشنا چه گمنام, که اثر هایی فاخر و ارزشمند وارد دنیای فرهنگ کرده اند با تحصیلاتی بسیار اندک که نه بوی دبیرستان به مشامشان خورده و نه در فضای دانشگاه تنفس کرده اند...

پس بنده اطلاق نویسندگی را به کسی میدهم که صاحب خلاقیت, ابتکار,نوآوری,مطالعه,علم تخیل و الهامات,اراده و پشتکار و... که تنها سرمایه گذاریش در این راه مقدس، عمر و جوانی اش می باشد..پس مقام و نام مقدس نویسنده به چنین افرادی اطلاق می شود.

 

۸-از نگاه شما مهمترین آسیبهای عرصه داستان معاصر ایران چه فاکتورهایی هستند؟

جواب تقریبا نکته هایی است که در سوال هفتم بیان کردم رقابتی تنگاتنگ بین جوانان و غالباً در رده های دیگر سنی به وجود آمده که با تاسف بسیار باید گفت روح خلاقانه هنری هنرمندان اصیل را از بین برده است و میدانی در اوج خود خواهی و زیاده خواهی و حسادت گونه برای تاخت و تاز چنین افرادی به وجود آمده است که جدای این که به روح هنری هنرمندان واقعی و تلاشگر, آسیب می رساند رسالت و آرمان های مقدس قلم را هم از بین برده است شخصی که اهداف و آرمان خود را نمی شناسد معنای مقدس بودن قلم را چگونه درک کند؟ و تمامی این ها آسیب جدی بر پیکره ادبیات و غیر ادبیات ما وارد کرده است و این قصه هم چنان سر دراز دارد. و تاسف بار تر این که نظارت صحیحی چه از طرف مسئولین فرهنگی هنری و چه از سوی ارگان های نشر صورت نمی گیرد و فرود آمدن مکرر چنین ضربه هایی به پیکره ادبیات معاصرمان تخریب و ویرانگری کلی به همراه خواهد داشت.


۹-کار منتقدان داستانی را در حال حاضر چگونه ارزیابی می کنید؟

در جلسات انجمن های ادبی نقد و  بررسی کتاب, آن چه که زیاد به چشم می خورد ناقد است که بعد خوانده شدن داستانی به نقد و بررسی آن می پردازند که بنده بعضی ها را مثبت و بعضی ها را مغرضانه می بینم که عده ای به اسم منتقد سعی دارند افکار شخصی خود را بر نویسنده تحمیل کنند و یا با گفتن چنین باید می کردی و چنین باید می نوشتی و حاشیه رفتن های زاید که احتیاجی به رفتنش نیست کار را حتی تا مرحله دلگیری و ناراحتی می کشانند و این کار صحیحی نیست ولی وقتی کتاب در جلسه ای توسط اساتید و رمان شناسان حرفه ای و  واقعی نقد می شود که به  ریزه های رمان  و داستان شناخت کافی دارند اثرات مثبت آن را هم نویسنده و هم شنوندگان درک می کنند در کار منتقدان حرفه ای و با مهارت که تخصصی کار را انجام می دهند حرفی نیست ولی این که همه برای خود ناقدی باشند که بخواهند با نظر شخصی و این که نویسنده را با زیر فشار بردن باید چنین می شد و چنان بودن ..و بدون در نظر گرفتن آن چه که هدف نویسنده بوده است صدای  اعتراض را بالا ببرند مخالف هستم  ما در کنار کتاب خوب به ناقد خوب هم احتیاج داریم و الحمدالله این عده کم نیستند.


۱۰-مقادیری هم راجع به فضای ادبی/ هنری آذربایجان شرقی بگویید.

خوشبختانه در این راستا از سوی ستاد های فرهنگی, فضا سازی خوبی شده و جوانان و موئلفین, نویسندگان و شاعران و دیگر صاحبان هنر در این مکان ها فعالیت هنری می کنند یعنی همه چی نسبت به سابق بهتر است و مسئولین فرهنگی و هنری در ایجاد سازی چنین فضاهایی نقش موثری داشته اند ولی حالا حرف بر سر خود هنرمندان است که ادعاهای آن چنانی دارند و گاه در چنین فضاهایی بی هنران بی فکر با احساس های رقابتی که در موردش  قبلا توضیح دادم فضا را از حالت هنری خارج می کنند و با ایجاد رفتارهایی که یقینا شاخصه یک هنرمند نیست هنرمندان واقعی را فراری می دهند در حالی که ما معتقد هستیم درخت هر چه پر بارتر سر به زیرتر با وقارتر...و متاسفانه داریم از این اصل و این ارزش هنری دور می شویم و در این راستا اگر چنین پیش برود اصالت و هویت واقعی کمی لگد مال شده کنونی به تدریج از بین خواهد رفت. آن وقت همه می شوند هنرمند با ادعاهای کذب هنریشان! و هنرمندان واقعی گوشه گیر و یک تماشاگر واقعی!


۱۱-آیا از منظر شما محدودیت باعث خلاقیت می شود؟

اتفاقا انسان والا و هنرمند در محدودیت ارتقا می یابد و این بستگی به شخصیت و اراده و همت خود فرد دارد که برای رها شدن از قید و قیود محدودیت ها به دنبال کارهای منفی یا مثبت برود و باید شناخت که جوهره انسان چگونه است و باید گفت که محدودیت همیشه هم باعث پیشرفت و ترقی نیست در به سرانجام رساندن کاری باید اراده کافی وجود داشته باشد و شخص تفکراتش را روی هدفی و آرمانی متمرکز کند تا احیانا از بندهای گسسته شده محدودیت به سمت یک زندگی عاطل و باطل هدایت نشود و خوشبختانه بعضی ها مثبت جلو می روند و با تلاش و سختی از موانعی که سد راهشان است عبور کرده و با اراده ای قوی خود را تا اوج بلند موفقیت ها می رسانند و در میان این موضوع جنسیت هم دخیل است و تقریبا برای مردان این محدودیت کمتر است زن هر چه تلاش کند و نتیجه ببیند مردم تعجب می کنند و گاهی هم زیر سوال میرود و....ولی از نظر بنده حصاری را که زن به عنوان محدودیت شکسته و در اجتماع عرض اندام کرده است و با فعالیت های پیگیر و مستمر نام خود را درخشان کرده است در واقع خمیره ی واقعی خود را نمایانگر کرده که چگونه مثبت ورز خورده است پس نتیجه این سوال این است که محدودیت میتواند انسان را به هر سمتی هدایت کند و این بستگی به شخصیت و جوهره و اصالت فرد دارد که تلاش هایش را چگونه و به چه سمتی هدایتگر باشد.


۱۲-با توجه به رشد روز افزون شاعران و داستان نویسان زن، چه جایگاه و نقشی برای زنان در عرصه ادبیات قائل هستید؟

خوشبختانه یا بدبختانه این آمار در قشر بانوان چشمگیر و فراگیراست خوشبختانه از آن جهت که اراده چنین زنانی که بدون نیاز به تحسین های تو خالی برای هدف ارزشمند خود پیش می روند و بدبختانه از آن جهت که عده ای کورکورانه و تنها به امید کسب شهرت و ارضا هوس هایشان این کار را با دید بازاری ارزیابی کرده اند و غافل از آسیب هایی هستند که به قشر هنر مند وارد می کنند و لی به جرائت می گویم همه آنان نافع برای جامعه ادبی ما نیستند و این معضل بیشتر در عرصه نویسندگی مشهود است که با انتخاب عنوان هایی زیبا برای روی جلد کاری بس بی محتوا و کم ارزش ارایه میدهند و ناشران هم که همیشه خدا به فکر منافع خود هستند به چنین کارهایی میدان میدهند و با در اختیار گرفتن کتابی مفت ضربه اصلی را بر ادبیات ما وارد می کنند و بنده بارها در تمامی مصاحبه و سخنرانی ها به این نکته قابل تامل اشاره داده ام ولی حرف زدن ها و شعار دادن ها دوای درد و مرهمی بر زخم دل هنرمندان واقعی و زحمت کشیده نیست باید اقدامی عملی صورت بگیرد زیرا که همین ها کار ارزشمند بانوی دیگری را کم ارزش می کنند و معدود کتاب خوان ها را هم به سوی کتاب های خارجی سوق می دهند ولی از منظر این که بانوان با کارهای هنری خوبی هم چنان می درخشند جای مباهات و غرور دارد ولی تر وخشک ها به شدت دارند به پای هم می سوزند زیرا که الان تمجید و تحسین یک استاد برای جوانی آرزو شده و احساس می کنند بدین طریق که چاپ کتابی از آنان است در همه جا قد علم میکنند و دارای اعتبار می شوند در حالی که هنرمند واقعی به تمجید و تحسین احتیاجی ندارد به انتقاد از سوی ناقدین قوی احتیاج دارد تا شاخه و برگ های هنری اش قوت بگیرد و ریشه اش تنومند شود ...من برای فعالان ارزشمند کشورم که از جنس زنان واقعی در این راه رنج کشیده هستند ارزش قائلم و در آغازین فعالیت شان تا آن جا که در توانم بوده یاری اشان کرده و مشوق اشان بوده ام و اگر خدا عمر و توانایی بدهد هم چنان در خدمت هم وطنان هنرمندم خواهم بود. 

۱۳- ... و سخن آخر؟!


این سخت ترین قسمت حرف زدن و جواب دادن است وقتی که عده ای بی خیال احساسات و زحمات نویسنده شده و فقط شعار می دهند و با نادیده گرفتن تلاش های شبانه روزی آنان این حرفه را کار آسانی می دانند و در پی انتقادهای بی اساسی هستند تا خدشه به کار هنرمندان وارد کنند کتاب هایی در سطح جامعه هست که مولف برای تالیفش ضمن این که زمان زیادی صرف نکرده است بلکه به زحمت و دردسر زیادی نیافتاده است در جایی که نویسنده ای برای بیرون دادن اثری سال ها وقت و انرژی صرف کرده است تحقیق و پژوهش انجام داده است,عمر و جوانی داده است به زمان نقد که می رسد می گویند او هم کتاب دارد این هم دارد تفاوت ها را از نظر کیفی و کمی کار در نظر نمی گیرند و چقدر در این فضای متشنج حق کشی ها می شود کاش نویسندگان تعهد و ایمان کاری را رعایت کنند کاش باورهایمان را آلوده زیاده خواهی ها و بد خواهی ها نکنیم کاش احترام و عزت و تعهد و شرف قلم را رعایت کنیم و به مقدس بودن قلم احترام بگذاریم و در این عرصه به باورها و تعهداتمان پایبند باشیم کاش  در تمامی زمینه ها رعایت حقوق انسانی رابکنیم مخصوصا در عرصه هنر و فرهنگ که همه نویسندگان به قلم و رسالتش واقف هستند جایگاه هنرمند, مخصوصاً صاحبان قلم ویژه و والا است بیایید این برتریت را مفت به پای شهرت های کاذب و رسم و نشان های دروغین نفروشیم و یک هنرمند خوب و متعهد,ساده و بی ریا برای مخاطبانمان باشیم که فردا همین صاحبان قلم در پیشگاه خلق و خلق خدا پاسخگو خواهند بود.

1

 

نام:
ایمیل:
* نظر: