بامدادجنوب-رضا ساکی: بازیها عالی، کارگردانی فوقالعاده، فیلمبرداری درجه یک، موسیقی غوغا، گریم محشر، نورپردازی معرکه، ریتم مناسب، جلوههای ویژه متناسب و... همه چیز در همه فیلم خوب است؛ اما وقتی به ته ماجرا میرسیم دق میکنیم. پایان خیلی از داستانهای سینما به گفته کارگردان باز است اما به گمان تماشاگران و یقین منتقدان پایان فیلم ول است و بیش از حد باز است. آنقدر باز است که اگر شما 180 درجه مقابل فیلم روی زمین بنشینی، پایان فیلم از حرکت تو بازتر است.
نمیدانم اولین بار چه کسی پایان باز را وارد سینما و سینمای ایران کرد اما هر که بود لابد الان خودش هم پشیمان است و دارد همان جمله مارکس را تکرار میکند که من مارکسیست نیستم! البته اصولا سینما اینطوری است. کافی است یکی ته فیلمش را باز بگذارد، بقیه حتی دیگر در خانهشان را هم نمیبندند. کافی است یک نفر با دوربین روی دست فیلم بسازد، بقیه همه سهپایهها را در میدان اصلی شهر میشکنند و الیوم دیگر سهپایه استعمال نمیکنند.
آفتی که این پایان باز برای سینما دارد دقیقا مثل موسیقی پاپ است. یعنی بلایی که بر سر پاپ آمد الان دارد بر سر سینما میآید. شما اگر به قصد تحقیق و پژوهش، یکی از شبکههای ماهوارهای را که راهبهراه موسیقی پخش میکند ببینید، گاه متوجه نمیشوید که خواننده قبلی کی رفت و خواننده بعدی کی آمد. آنقدر همه چیز شبیه هم است؛ مثل این آدمهایی که محصول اتاقهای عمل هستند، همه شکل هم هستند و اگر حواست نباشد ممکن است در یک مهمانی با یک نفر، سی بار احوالپرسی کنی.
خلاصه که به نظرم دولت باید در این بحث پایان باز دخالت کند و نگذارد پایان فیلمها بیشتر از یک حدی باز بشود. فیلمسازان هم اگر میبینند خسته میشوند، فیلمهایشان را کوتاهتر بسازند تا انرژی کافی برای فکر کردن به پایان فیلم داشته باشند. یعنی من خودم در سینما بودم و یک فیلمی تمام شد اما هیچکس از جایش تکان نخورد و همه منتظر بودند ببینید عاقبت چه میشود اما وقتی حراست سالن وارد عمل شد همه فهمیدیم پایان فیلم خیلی باز بوده است. خداوکیلی دستکم اگر اینطوری فیلم میسازید چند دقیقه مانده به پایان باز فیلم زیرنویس کنید: به پایان باز نزدیک میشویم.