بامدادجنوب- الهام بهروزی: «من از نهایت شب حرف می زنم/ من از نهایت تاریکی/ و از نهایت شب حرف می زنم.../ اگر به خانه من آمدی/ برای من/ ای مهربان!/ چراغ بیاور/ و یک دریچه که از آن/ به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم»
بانویی که با تمام وجودش تا زنده بود، از تفاوتها و نادیده انگاشتنهای زنان عصرش فریاد برآورد. او احساساتش را عریان میسرود و رها از سخنان و قضاوت مردمان و همپای دیگر شاعران همعصرش شوری را در شعر معاصر آفرید که بعدها ادیبان را به عکسالعمل واداشت. فروغ فرخزاد، بانوی شاعری بود که ناملایمات زندگی چنان روح او را دربند کشید که وی سرکشیهای درونش را در قالب «عصیان» به تصویر کشید، به گونهای که مخاطبش گاه با خواندن اشعارش قطره اشکی را بهرسم همذاتپنداری با وی از گوشه چشم میچکاند. تحسر و رنجیدگی این شاعر نازکطبع در جای جای کلامش آشکار است اما درخشش فروغ با مجموعه «تولدی دیگر» همراه شد، دفتر شعری که شاعر در آن به کمال و پختگی زنانگی و شاعرانگیهایش رسید... . روز گذشته سالروز کوچ این بانوی شاعر از دنیای فانی بود و همانگونه که آرزو کرده بود، در یک روز برفی و سرد تمام احساساتش در توشه خویش بست و به دیار ابدی پیوست.
فروغالزمان فرخزاد هشتم دیماه 1313 در کوی خادم آزاد واقع در محله امیریه تهران به دنیا آمد. خانواده سرهنگ محمد فرخزاد و توران وزیریتبار از طبقات متوسط و حتی بالای اجتماعی آن زمان بود اما سختگیریهای مرسوم آن زمان در تربیت فرزند به زودی روزهای «سالم سرشار» کودکی و «هفتسالگی» فروغ را به روزهای نوجوانی و بلوغ پیوند زد. در یکی از همین روزهای نوجوانی شاعری که هنوز غزلهایش را پاره میکرد و دور میریخت، با پرویز شاپور پیمان ازدواج بست و همراه با او راهی «سرزمینهای جنوب» شد. شاپور و فرخزاد چندی همراه با هم در اهواز زندگی کردند و صاحب پسری به نام «کامیار» شدند اما دیری نپایید که ازدواج سهساله آنها به جدایی انجامید. نخستین دفتر شعر او شامل سرودههایش در سالهای 1332 تا 1334 بود که با عنوان «اسیر» در دوران زندگی مشترکش با پرویز شاپور منتشر شد. فروغ بعد از آن دفترهای «دیوار» و سپس «عصیان» را هم منتشر کرد اما خود بعدها از انتشار این شعرها ابراز نارضایتی کرد، شاید دلیل این نارضایتی موفقیت خیرهکننده بانوی شاعر در «تولدی دیگر» بود، آخرین دفتری که در زمان زندگی کوتاه شاعر منتشر شد و شهرت عمومی او را که با انتشار سه دفتر نخست به دست آورده بود، به شهرت خاص و کسب اعتبار و مقبولیت بین اهل ادبیات تبدیل کرد. فروغ که بعد از کلاس نهم راهی هنرستان شده بود و تحصیلات آکادمیک نداشت، پس از طلاق به اروپا سفر کرد و در آنجا با فرهنگ و هنر اروپا آشنا شد.
بعد از بازگشت به ایران نیز آشنایی با ابراهیم گلستان و فعالیت سینمایی در استودیو گلستان، تجربه اولین کارگردانی او در سینما را به دنبال داشت؛ کارگردانی فیلم «خانه سیاه است» که برنده جایزه نخست جشنواره اوبر هاوزن شد. موفقیت فروغ در ساخت این فیلم تقریبا با انتشار کتاب «تولدی دیگر» همزمان بود اما مرگ برای او فرصتی باقی نگذاشت تا آخرین دفتر شعرش را منتشر کند؛ آخرین شعرهای شاعر در «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» منتشر شد، اما پیش از آن مرگ او فرارسیده بود. فروغ فرخزاد پیش از انتشار آخرین دفتر شعرش در روز ۲۴ بهمنماه ۱۳۴۵ بر اثر سانحه رانندگی از دنیا رفت و پیکرش در گورستان ظهیرالدوله تهران به «خاک دامنگیر خاک» سپرده شد. در این باره گفتوگویی را با یکی از استادان دانشگاههای بوشهر در رشته زبان و ادبیات فارسی صورت دادیم که در ادامه میآید.
هدی خرمآبادی که عنوان رساله دکتری وی «بررسی منظومههای روایی معاصر بر اساس نظریه ژرار ژنت» است و در فصلی از این رساله در شعر «فروغ» غور و تفحص کرده، در گفتوگو با بامداد جنوب گفت: فروغ نمونه بارز یک زن شاعر است که در کنار پروین اعتصامی و سیمین بهبهانی دریچههای تازهای را بهروی شعر معاصر باز کرد. هرچند فروغ جامعهشناس نبوده اما گرایشهای جامعهشناسی در اشعار او رنگ و جلوهای خاص دارد تا آنجا که میتوان اشعار او را از این منظر بررسی کرد.
وی با شاره به اینکه بیپروایی و صداقت فروغ یکی از دلایل اصلی جاری شدن سیل انتقادها به سوی او بوده است، افزود: این صداقت و راستی که در جایجای اشعار فروغ موج میزند تا بدانجاست که سهیل محمودی درباره او میگوید: «تمام شاعران اهل دروغند/ مگر آنانکه از جنس فروغند».
این استاد دانشگاه با بیان اینکه بههر حال فروغ در پیچ و خم دفترهای «اسیر»،«ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»، «تولدی دیگر»، «دیوار» و «عصیان» تجربههای نابی از سرایش شعر را تجربه میکند، عنوان کرد: اگر عمرش بیش از اینها همراهی میکرد، امروز گنجینه غنیتری از مجموعه اشعار وی را در دست داشتیم و نسل جوان شاعران از این گنجینه بهترین استفاده را میبردند.
خرمآبادی در مورد ویژگی شعری فروغ گفت: از جمله نخستین شاخصهای شعر فروغ، نگاه زنانه او به اطرافش است. همانطور که امیلی دیکنسون، شاعر امریکایی نگاه زنانهای به شعر داشت. این دو شاعر مشابهتهای بسیاری چه در زمینه شعرشان و چه در حوزه زندگیشان با یکدیگر دارند. برخی معتقد هستند که شعر «من هیچکسم، تو کیستی؟» از امیلی بازتاب فشارهایی بوده که پدر امیلی بر او وارد کرده و زندگی سخت فروغ هم در خانوادهای نظامی بر هیچکس پوشیده نیست.
وی با اشاره به اینکه بازتاب مسائل اجتماعی در شعر فروغ جلوهای دیگرگون دارد، افزود: او که تجربه ناموفق یک زندگی مشترک را پس از تحمل ناملایمات در زندگی پدری دارد، غم ندیدن تنها فرزندش نیز مزید بر علت میشود و همه اینها دست به دست هم میدهد تا فروغ آنی باشد که در شعرش نشان میدهد. سخنی از سر سوز، سرشار از صداقت، بیباکی، بیپروایی و ... .
هدی خرمآبادی در پایان گفت: از جمله انتقادهایی که از سوی منتقدان به فروغ وارد است، افزون بر بیپروایی و صریح سخن گفتن او در شعرش، روابط آزاد او با افراد برجستهای همچون ابراهیم گلستان است اما واقعیت این است که نقد اخلاقی با نقد ادبی دو مقوله جدا از یکدیگر هستند و زندگی شخصی فروغ چیزی از ارزش ادبی اشعارش را کم نمیکند.