بامدادجنوب- هدی خرمآبادی:
مردم هر شهری را با صفات برجستهای میشناسند و کسانی که حتی به آن شهر گذری هم نداشتهاند اما مردم آن شهر را با آن صفات میشناسند. بوشهریها را همه با صفت «غیور»، «خونگرم» و میهماننواز و البته «تسلیمپذیر» میشناسند. هر زمان که رخداد ناگواری اتفاق افتاده و یا کاستی و کمبودی در گوشه و کنار شهر رخ نموده، علت اصلی را در صفت تسلیمپذیری بوشهریها جستوجو میکنند و کمتر درباره غیرت و انساندوستی آنها سخن میگویند. بوشهریهای غیور در جایجای این استان زرخیز اما لبریز از کاستیها و مشکلات همواره ثابت کردهاند که «انسانیت» و «وجدان بیدار» را بر تمام مادیات، بازیهای سیاسی و مسائل پوچ دیگر ترجیح میدهند.
روز گذشته بوشهریها از جایجای نقاط مختلف استان در مراسم جمعآوری کمکهای مردمی برای عمران شناوری (سربازی اعدامی) کنار بانک صادرات بوالخیر شرکت کردند تا مانع از اجرای حکم این جوان 22 ساله شوند؛ جوان 22 سالهای که بدون سایه پدر زیر پوشش کمیته امداد بزرگ شده و اردیبهشت سال 92 در اثر یک اشتباه، غفلت، خشم و فضای خاص حاکم در دوره سربازی در یک درگیری کاسه صبرش لبریز میشود و تنها برای ترساندن طرف دعوی، دستش ماشه اسلحه را لمس میکند و دوست جوان خود را ناخواسته به قتل میرساند. دوستی که به نقل از برادر اعدامی، تا ساعاتی قبل از وقوع حادثه هم سر یک سفره با هم نشسته و صحبت کرده بودند و شب پیش صدای قهقهه و تعریف و تمجید آنها از خاطراتشان، در آسایشگاه پیچیده بود.
در ادامه برای اطلاع بیشتر از داستان این حادثه تلخ با برادر ارشد عمران گفتوگو کردیم. علی شناوری در گفتوگو با بامداد جنوب در خصوص این حادثه تلخ تصریح کرد: اردیبهشت سال 92 بود که خبر درگیری عمران و قتلی که ناخواسته اتفاق افتاده بود، ما را شوکه کرد.
سربازی که تنها پنج ماه از دوره خدمتش گذشته و شب و روز برای پایان دورهاش لحظهشماری و مدام در دفترچهای کارهایی را که میخواهد پس از پایان سربازی انجام دهد، یادداشت میکند، در یک چشم بستن «قاتل» میشود و دوره سربازیاش به چهاردیواری زندان منتهی میشود و اینک در انتظار اجرای حکم اعدام!
برادر ارشد عمران با بیان اینکه برادرم و دوست دیگرش سجاد حیدری که در اثر این درگیری به رحمت خدا میرود، پس از ناهار در آسایشگاه خوابیده بودند که دوست دیگرشان سر پست بوده اما به بهانه اینکه چرا دیشب ظرفهای شام شسته نشده سه بار به آسایشگاه برگشته و برادرم را از خواب بیدار میکند. برادرم هم به او گفته اجازه بده از خواب که بیدار شدم ظرفها را میشورم.
به گفته وی، این شخص بار سوم با اسلحه به آسایشگاه میآید و اسلحهاش را گوشه دیوار تکیه میدهد. با سر و صدای برادرم و آن شخص، سجاد حیدری هم از خواب بیدار و برای جدا کردن آنها واسطه میشود. در این بین برادرم تنها برای اینکه طرف دعوی را بترساند و به غائله خاتمه بدهد، اسلحه را برمیدارد اما فضای حاکم و به اوج رسیدن خشم و عصبانیت دو طرف سبب میشود که برادرم در اثر غفلت و بیتوجهی دستش به ماشه بخورد و دوستی که تا شب پیش رفیق صمیمیاش بود، کشته شود.
علی شناوری با تاکید بر اینکه برایم سخت است درباره از دست رفت یک جوان سخن بگویم، در حالی که صدایش میلزرید و ناراحتی و نگرانی و اضطراب در لحن صحبتهایش موج میزد، برای خانواده سجاد حیدری آرزوی سلامتی کرد و افزود: سربازی که سر پست بوده به هیچ وجه حق نداشته با اسلحه وارد آسایشگاه شود و این در حالی است که هر چند او مسبب درگیری و در نهایت زمینهساز این قتل شده ولی همان موقع بدون هیچ محاکمهای آزاد شد و به اندیمشک (شهر خودش) برگشت. ما چندین بار در دادگاه تجدید نظر خواستار پیگیری این امر شدیم اما گوشی برای شنیدن نبود.
افسوس و حسرت برای جوانی که امروز نیست و صد افسوس و حیرت برای جوانی که قرار است روز دوشنبه حکم اعدامش اجرا شود. عمران شناوری دو برادر و سه خواهر دارد و مادری! مادری که عمران را با کمکهای کمیته امداد بزرگ کرده اما تا روز دوشنبه غذایش آه و حسرت است. فریاد و ناله است. به در و دیوار میزند تا جگرگوشهاش را حفظ کند.
در ادامه با مسوول جمعآوری کمکهای مردمی برای عمران شناوری گفتوگو کردیم. علی غذبانی که مسوول هیاتهای عزاداری حسینیه بوالخیر است در گفتوگو با بامداد جنوب گفت: از دو سال پیش اقدام به جمعآوری کمکهای مردمی برای نجات جان عمران کردیم و پس از آنکه مبلغ 100 میلیون جمعآوری شد، این حرکت برای مدتی متوقف شد ولی اینک با صدور حکم قطعی بار دیگر دست کمکمان را به سوی خیران و نیکاندیشانی دراز کردهایم تا شاید مسبب نجات جان انسانی شوند و دل مادری را شاد کنند.
مدیرمسوول مرکز نیکوکاری بنیاکرم عالیشهر نیز که از دو روز پیش در این کار خداپسندانه ورود کرده، با بیان اینکه خیران تا کنون سنگ تمام گذاشتند، از خانم خانهداری گفت که در مراسم جمعآوری کمکهای مردمی حضور یافت اما چون دستش خالی بود النگویش را از دستش درآورد!
حسین بنجویی از جمعیتی میگوید که متاقانه برای کمک آمدهاند و در خصوص مبلغ جمعآوری شده به بامداد جنوب گفت: از آنجا که کمکها همچنان ادامه دارد و بسیاری از خیران از نقاط دیگر مبلغی را واریز کردهاند رقم مشخصی در دست نداریم اما در اولین فرصت هزینههای جمعآوری شده را برای اطلاع شهروندان که حق مسلم آنهاست اعلام میکنیم. تا کنون 50 درصد مشکل حل شده است.
در دورهای که خشونت، کینه و انتقامجویی، بازیهای سیاسی، جاهطلبی و تجملات دنیوی انسانها را غرق در خود کرده اما هنوز هم وجدانهایی بیدار و آگاه در لحظات حساس به صحنه میآیند تا ثابت کنند که هنوز هم «انسانیت» سنگبنای اولیه زندگی بشر است، تا ثابت کنند که مردانگی زن و مرد ندارد، جنسیت و مرز نمیشناسد.
یک طرف این اتفاق ناگوار، جوانی است که از دست رفته و نمیشود برای بازگرداندنش به آغوش خانوادهاش کاری کرد و در یک طرف جوانی است که با فقر و نداری، در آغوش مادری بزرگ شده که برای پسرش هم پدری کرده و هم مادری و اکنون تا روز دوشنبه دلش مثل سیر و سرکه میجوشد تا با چنگ و دندان پسرش را زنده نگه دارد. شریک شدن در احساس مادری که برای نجات جان فرزندش چشم به کمکهای خیرانی دوخته تا او را از رفتن بالای چوبه دار نجات دهند، حتی برای کسانی که مادر هم نیستند، دور از ذهن نیست. آیا کمکهای خیران میتواند تا روز دوشنبه عمران را به آغوش مادرش برگرداند؟ صدای عمران در گوشم طنینانداز شده که ملتمسانه میگوید برادرجان! نمیخواهم بمیرم... ولی آیا تلاشهای برادر، برادر را نجات میدهد؟ میگویند بیگناه تا پای چوبه دار میرود اما ... .