رسول سعادتنيا
گاهي سخني ميشنوي كه عمق غير كارشناسانه و سوز ناآگاهانگياش استخوانسوز
است. اين روزها سخناني از اين گوشه و آن گوشه منتسب به عاليترين مقام استان شنيده
ميشود كه «برداشتن معادن و فروش آن منتهي به توسعه پايدار است...!؟» خدا كند سخن
ناراست باشد.
كاش بهجاي اين سخنان غيركارشناسانه به
آواي دورانديشانه بستنشينان «عمارت شيرينه» دقت ميشد. آن كلام نغز را ميگويم كه
عمارت شيرينه در قامت ميراث تاريخي فرهنگي بر زبان دوستداران طبيعت نشاند و خود
نيز خوش درخشيد. درخشيد تا به زبان رسا فرياد كند توسعه پايدار اين مرزبوم را. برداشت معادن به هر قيمتي نيست
كه امروزه توسعه پايدار را زيرساختهاي گردشگري هر كشور ميشناسند.
خوش درخشيد تا بر ناآگاهان، آگاهي
ببخشد كه ثروت اين مرز بوم معادن و ذخائر طبيعي آن نيست؟! دارايي بيبديل ايرانزمين، ميراث فرهنگي و
جاذبههاي گردشگري است. همان جاذبههايي كه ديگر كشورها با خاك و معادن خام خريده
اين سرزمين، براي خود سازههاي مصنوعي و جزاير نخل و برجالعرب و غيره ميسازند و
با خريد برند موزه لوور فرانسه، قطعاتي از ميراث كشوري كهنتبار چون ايران را براي
چند صباح با پرداخت مبالغ كلان به اجاره ميگيرند تا از اين رهگذر به توسعه پايدار
خود در جذب گردشگري نائل شوند.
كدام آگاه به رويدادهاي كلان جهان نميداند
كه پشتپرده تمامي جنگافروزيهاي امروز به نيت تخريب ميراث تاريخي و فرهنگي
كشورهاي صاحب تاريخ نيست!؟
آيا شك داريد اگر امروز به هر بهانه ميكوشند
تا در منطقه بينالنهرين جنگي رخ دهد، هدف نهايي آنها تخريب آثار باستاني آن
سرزمين است؟!
آيا تا به حال از خود پرسيدهايم
چرا ابرقدرتهاي نظام سرمايهداري به ايجاد و تقويت بنيادگرايان
خشونتطلبي همچون القاعده و داعش و... ميكوشند و سپس خود در چهرهاي متفاوت ظاهر
شده و به مقابله با آنان ميپردازند كه در واقع هر دو لبههاي يك تيغ هستند و براي
يك هدف مشترك برخاستهاند.
آري پشت پرده تمامي اين جنگافروزيها
كسب مقام اولي در جذب سرمايه است و آنان خوب ميدانند ثروت آينده از آن كشورهايي
است كه بتوانند به صنعت توريستي و گردشگري قوي دست يابد. بر همين بنيان است كه در
اين سالها شاهد جنگ در كشورهاي افغانستان، عراق، سوريه و... هستيم؛ چراكه بينالنهرين
مهد تمدن تاريخ است و تا اماكن تاريخي و ميراث فرهنگي در اين مناطق پابرجاست، حرف
اول اقتصاد دنيا را در فردا آنان خواهند زد، پس تا دير نشده بايستي كاري كنند و به
همين بهانه ميبينيم كه اين منطقه سالهاست روز خوش نديده است.
حال
بايد از خود پرسيد فروش خامفروشي معادن و فرداروز كلوتهاي ديار موج و
آفتاب بيشتر سودبخش است و يا بسط فرهنگي توريستي و گردشگري در اين سرزمين دارنده
ذاتي جاذبههاي توريستي؟!
آيا سواحل پهناي خليج فارس، كوه بيبديل
نمك، زيباييهاي كلوتهاي ساحلي كه اتفاقا هر دو ظرفيت مذكور (كوه نمك و كلوتها)
از سوی همين عزيزان بستنشين عمارت شيرينه به دولتمردان و گردشگران ايراني و جهاني
معرفي شد -كه گواه اين مدعا مصاحبهها و حضور همين عزيزان در برنامههاي صدا و
سيماست-، كوه منحصربهفرد بيرمي در صخرنوردي و حيات وحش، عمارتها و فضاهاي بومگردي
و... ظرفيتهاي توسعه پايدار منطقه است يا خامفروشي معادن به قيمت تخريب زيرساختهاي
گردشگري؟!
و البته بر اين باورم كه اين حركت
زيباي بستنشيني دوستداران محيط زيست در «عمارت شيرينه» نيز به معرفي جهاني ظرفيت
گردشگري اين منطقه انجاميد و بيش از اين نيز خواهد انجاميد و آيا بر كسي پوشيده
است طبق پیشبینی سازمان جهانی گردشگری (UNWTO) تجارت
بینالمللی دنیا تا سال 2020 در اختیار صنعت گردشگری قرار خواهد گرفت؟!
و بنا به سخنان كارشناسان صنعت گردشگري كه علیاصغر مونسان، رئیس سازمان
ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري نيز در تاريخ ٢٧ مرداد ٩٧ با بيان صريح ذيل
صحه برآن گذاشت: «میانگین درآمد ورود هر گردشگر به ایران حدود ١٥٠٠ دلار است؛ اگر
هر بشکه نفت را ٥٠ دلار در نظر بگیریم، درآمد ما از هر گردشگر برابر با صادرات ٣٠
بشکه نفت است.»
آيا شكي باقي ميماند كه صدور مجوز
بهرهبرداري از معدن «مرمريت» در منطقه حفاظتشده محيط زيست در كنار عمارت تاريخي شيرينه و ذخایر آبي
منطقه كاري بسيار زيانبار است و نه تنها توسعه پايدار بهدنبال ندارد؛ بلكه ويرانكننده
زيرساختهاي توسعه پايدار اين مرزبوم است.
بنابراین شايسته است دولتمردان به نگاه
دورانديشانه دوستداران محيط زيست و گردشگران
توجه کرده و بهجاي اعطاي پروانه بهرهوري از معادن به سرمايهگذاران معدندار،
به توسعه زيرساختهاي صنعت گردشگري بپردازند كه صنعت گردشگري بهترين جايگزين
هرگونه طلاي سياه و زرد و سفيد است.