بامداد جنوب: به بهانه درخشش میلاد مرادی در نقش «سنمار» در بیست و هفتمین جشنواره تئاتر فجر بوشهر، تماشاگران بهندرت قادرند که کار بازیگر را روی صحنه تجزیه و تحلیل کنند. حتی این موضوع برای منتقد هم دشوار به نظر می رسد اما منتقد بهراحتی میتواند آن را توصیف کند. این کار خدمت مهمی است که منتقد میتواند برای تئاتر انجام دهد.
در حقیقت اجرا فراموش میشود و آنچه از یک نمایش باقی میماند همان متن است، مگر آنکه بازیگری این لحظات زیبا را جایی به ثبت برساند یعنی چگونگی قرارگیری در آن موقعیتهای بازی را خلاصه کند و کیفیت خاص بازی و مواجهه با احساسات خویش را در نقش با توجه به حرکات تشریح کند.
نقد بازیگری میتواند نابغهای دراماتیک را از گمنامی نجات دهد و استعداد نهفته وی را متبلور کند. تصویری که از ذهن مخاطب در اولین لحظه بازی میلاد مرادی در نمایش «مجلس قربانی سنمار» عبور میکند شخصیتی غیر قابل اعتماد با گریم و لباسی غیر متعارف است. شخصیتی که فقط و فقط به نفوذ چشمانش تکیه کرده است و همه چیز و همه کس را در لحظه دنبال میکند. در همان ابتدا با ساییدن دندان بر هم این احساس را در شما بهوجود میآورد که مایلید از بقیه ماجرا مطلع شوید اما برای دانستن بقیه ماجرا باید با همذات پنداری و همراهی با سنمار مانند شوالیهای که جراحاتی برداشته و در حال مبارزه میباشد وارد این میدان شوید.
«سنمار» شخصیتی سیاسی، مستبد، عاشق و باارادهای است که همان بازتاب برخی از ویژگیهای بازیگر است. میلاد مرادی شما را جریان چگونگی هنر و توانایی این معمار عاشق از پنجره قلعهای خودساخته قرار میدهد. وی در حالی که به بند درآمده اما به سروری میرسد و در این میان و در حالی که سرشار از مهر دختر نعمان است دست به ساخت شکوه و جلال خویش در قالب خود نق میزند.
این نگاه به شما اجازه میدهد اجراهای مختلف این بازگیر را در یک اتوبیوگرافی مبهم کنار هم بگذارید و از توانایی وی سخن برانید. حق اظهار نظر در مورد اجرای یک بازیگر به ظرفیت توصیف آن بستگی دارد. چگونه میشود در مورد «سنمار» سخن گفت بدون آنکه به وصف صحنه مرگ این معمار در حالی که ایستاده میمیرد نپرداخت. باید گفت بسیاری از بازیگران ممتاز اطلاعات زیادی برای توصیف در اختیار مخاطب نمیگذارند و منتقد فقط و فقط میتواند آنچه را که میشود در قالب واژهها درآورد را توصیف کند و البته این توصیف نباید تحت الفضی و سطحی و قشری نگرانه باشد.
چند سالی است که با بازیهای جدیدی به شیوهای دیگر در بدنه اجرای تئاتر استان بوشهر مواجه هستیم. حتی اینگونه بازیها این احتمال را قوت میبخشد که مبتنی بر رویکرد بازیگری در سطح کلان و منطبق بر متد جدید در دنیاست.
نتیجه این انطباق هم تائید این شیوه بازی از سوی منتقدان و مخاطبان و مورد توجه قرار گرفتن از طریق تماشاگران و همچنین دریافت جوایز بازیگری از جشنوارههاست. چند سالی است بازی هنرمندانی مورد توجه قرار میگیرد که برای نشان دادن توانایی خود تلاش بیهوده نمیکنند و جوششی بازی میکنند نه کوششی. بدون بزرگنمایی و اغراق نقش را ارائه میدهند و بیشتر به جنبههای روحی، روانی، معنوی و احساسی شخصیت توجه دارند تا جنبههای بیرونی و کنشهای واگرا و برونریز نقش.
میلاد مرادی در بازیهای چند سال اخیرش در نقشهای متفاوت این را ثابت کرده که بازیگری ستایشبرانگیز است و میتواند به نسل بازیگرانی قابل فهم و مستمر تعلق داشته باشد و کافی است شما نامش را نزد تماشاگر بیاورید تا نوع بازیاش را در ذهن خود تجسم کند، چون چنین بازیگرانی قبل از آنکه قابل تصور باشند قابل توصیف هستند. متاسفانه تماشاگران بوشهری عموما نسبت به بازیگرانی که به شیوهای حقیقت را کتمان میکنند تعلق خاطر بیشتری دارند و بازیگران توانمندی که با نبوغ خود توانستهاند ستایشبرانگیز باشند معدودند.
یکی دیگر از مشکلاتی که بازیگران بوشهر با آن دست به گریبان هستند، مشکل بازیگرانی است که در نقش خود حلول کرده و سپس با حداقل خلاقیت فیزیکی به ایفای نقش میپردازند. به نظر من این پدیده تنها مختص بوشهر است. صحنههای تئاتر پایتخت و سایر شهرهای کشور فقط در اختیار بازیگرانی است که برای شکوه و اقتدار شخصیت نمایش تلاش میکنند و نه تنها به جنبه قهرمانی بلکه به لحاظ روانشناختی سلسلهای از بازیگران به این حداقل پتانسیلها در تاتر مشغول هستند و گاها حتی بازی ضعیف ستارههای سینما را در مقابل این استعدادها و نوابغ بازیگری در تئاتر میبینیم. به همین خاطر است که از میلاد مرادی و علی صابری و درنا همتی بهعنوان بازیگرانی باهوش و مستعد و جوان میتوان نام برد.
در وجود این بازیگران از خودخواهی و بیادبی اغراقآمیز در روی صحنه خبری نیست، چون بهخوبی میدانند که بهشدت موجب تحقیر از سوی مخاطب خواهد شد. این بازیگران برای تثبیت یک نکته در ذهن تماشاگر تلاش در طولانیتر کردن مکثها ندارند و برای اتقال لذت زیباییشناسانه که مستلزم تجربهای فراوان است به بهرهبرداری از حداقل کنش دراماتیک دست یافتهاند.
با بازی خوب میلاد مرادی بهعنوان نمونهای از این نسل بازیگران ما به تفکر چخوفی صحه میگذاریم که (نقش کوچک وجود ندارد بلکه بازیگر کوچک است که وجود دارد) و این نکته نشان از اهمیت استفاده از اندام و عنصر بدن مناسب از سوی بازیگران دارد.