bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۵۱۹۰
تاریخ انتشار: ۲۴ : ۲۱ - ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
نمایش اندوه نویسندگان و اسطوره‌شناسان از درگذشت مرد اسطوره ایران؛
الهام بهروزی: جلال ستاری هم رفت؛ تنها پنج روز دیگر مانده بود که به ۹۰ سالگی برسد اما مرگ با خاموش کردن جانش به او مجالی برای خاموش کردن شمع کیک تولدش را نداد و در عوض به او جاودانگی بخشید. البته پیش از این، خود ستاری با قدم نهادن در دنیای پر رمز و راز اسطوره، نامیرایی خود را به همگان یادآوری کرده بود.

الهام بهروزی

جلال ستاری هم رفت؛ تنها پنج روز دیگر مانده بود که به ۹۰ سالگی برسد اما مرگ با خاموش کردن جانش به او مجالی برای خاموش کردن شمع کیک تولدش را نداد و در عوض به او جاودانگی بخشید. البته پیش از این، خود ستاری با قدم نهادن در دنیای پر رمز و راز اسطوره، نامیرایی خود را به همگان یادآوری کرده بود.

جلال ستاری، نویسنده، مترجم و اسطوره‌شناس متولد چهاردهم مردادماه ۱۳۱۰ در رشت بود. وی دانش‌آموز رتبه‌ اولی دارالفنون بود، در سوئیس تحصیل کرد و دکترای خود در این کشور به پایان رساند. این اسطوره‌شناس در دوران تحصیل در این کشور شاگردی ژان پیاژه، روانشناس سرشناس و مخترع «نظریه رشد مرحله‌ای پیاژه» را هم تجربه کرده است. ستاری در دوره‌ای جذب فعالیت‌های سیاسی شد ولی بعد از مدتی از این حوزه د‌ل‌زده و جذب دنیای شگفت‌انگیز فرهنگ شد. البته خودش در عین حال معتقد بود که فعالیت سیاسی را به‌طور محض کنار نگذاشته، چراکه باور داشت «هیچ فرهنگ پیش‌رو و خوبی فارغ از مسائل سیاسی نیست» اما می‌گفت که فعال سیاسی بودن کار او نبود؛ می‌گفت احساس کرده نمی‌تواند و نمی‌خواهد فعال سیاسی باشد.

ستاری با ورود به حوزه فرهنگ، در دوره‌ای ۶۰ ساله بیش از ۱۰۰ اثر در زمینه‌های افسانه‌شناسی، ادبیات نمایشی و نقد فرهنگی یا ترجمه راهی بازار کتاب کرد که برخی از این کتاب‌ها به‌عنوان آثار مرجع در رشته تخصصی خود بدل شدند. از مهم‌ترین آثار وی می‌توان به «جان‌های آشنا»، «تراژدی و انسان»، «بازتاب اسطوره در بوف کور»، «اسطوره در جهان امروز»، «سیمای زن در فرهنگ ایران»، «در قلمرو فرهنگ»، «افسون شهرزاد»، «نمایش در شرق»، «اسطوره و رمز در اندیشه میرچا الیاده»، «درد عشق زلیخا»، «در بی‌دولتی فرهنگ»، «آیین و اسطوره در تئاتر»، «پژوهشی در اسطوره گیلگمش و افسانه اسکندر»، «اسطورگی و فرهیختگی»، «رمز و مثل در روانکاوی»، «نماد و نمایش»، «زبان رمزی افسانه‌ها»، «چهار سیمای اسطوره‌ای»، «پژوهشی در احوال شیخ صنعان و دختر ترسا»، «تقلید و تماشا»، «چشم‌انداز اسطوره»، «زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران»، «زبان رمزی قصه‌های پرشور»، «زمینه فرهنگ مردم» و «مدخلی بر رمزشناسی عرفانی» (تالیف) و «آخرین مصاحبه با سارتر»، «جهان‌نگری»، «فرهنگ و تئاتر و طاعون»، «پژوهشی در ناگزیری مرگ گیلگمش»، «شرق در ادبیات فرانسه»، «جهان اسطوره‌شناسی»، «رمزپردازی آتش»، «دانش اساطیر»، «اسطوره‌های عشق» و «تأثیر سینما در کودک و نوجوان» (ترجمه) و... اشاره کرد.

در این میان، ستاری عمیقا به اسطوره توجه و علاقه داشت و معتقد بود که «برای شناخت بهتر فرهنگ باید از اسطوره و قصه شروع کنیم». او همچنین به زایایی اسطوره‌ها باور داشت و می‌گفت: اگر اسطوره را ایدئولوژیک کنیم، نازیسم می‌شود و با اندیشمندی و تفکر انتقادی که ضدایدئولوژی است، اسطوره نو می‌شود. اسطوره‌ به اقتضای زمانه پوست می‌اندازد؛ «گیلگمش» می‌شود «خانه‌ ادریسی‌ها»ی غزاله علیزاده می‌شود.

به عقیده وی، «اسطوره ماورای واقعیت است، یعنی اسطوره را نمی‌شود به واقعیت ترجیح داد، اسطوره چیزی می‌خواهد بگوید که من و شما نمی‌توانیم، چون ما نمی‌توانیم، فلان پهلوان می‌تواند.»

جلال ستاری در طول حیات خویش توجه ویژه‌ای به فرهنگ و به‌خصوص اسطوره داشت و این تلاش وی باعث شد که در سال ۸۴ به پاس سال‌ها تلاش فرهنگی، نشان «شوالیه» ادب و هنر فرانسه را دریافت کند. این چهره فقید و برجسته فرهنگی سرانجام روز شنبه، نهم مردادماه ۱۴۰۰ بر اثر سکته مغزی درگذشت. پیکر زنده‌یاد ستاری ساعت ۱۰ صبح سه‌شنبه، دوازدهم مردادماه ۱۴۰۰ تشییع و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده خواهد شد.

مرگ این چهره ادبی شناخته‌شده و اسطوره‌شناس شاخص موجب حزن و اندوه جامعه فرهنگی و ادبی ایران شد و آن را ضایعه‌ای بزرگ برای فرهنگ این سرزمین دانستند. هر چند نام وی با آثارش و برگزاری جایزه جلال ستاری برای همیشه ماندگار خواهد بود ولی قطعا خلا و نبود پژوهشگر وارسته و ادیب باتجربه‌ای چون ستاری شاید هیچ‌گاه جبران نشود.

قطب‌الدین صادقی با ابراز تاسف از درگذشت جلال ستاری از او به‌عنوان پژوهشگری یاد کرد و به ایسنا گفت: وی عمده خدماتش را در سال‌های بعد از انقلاب و بعد از رهایی از وزارت فرهنگ و هنر ارائه کرد. این هنرمند و پژوهشگر تئاتر درباره جایگاه جلال ستاری بیان کرد: او تحصیلات خود را در زمینه روانشناسی در سوئیس به انجام رساند و پیش از انقلاب به‌عنوان یکی از مشاوران وزارت فرهنگ و هنر فعال بود؛ ولی خدمات واقعی‌اش را بعد از انقلاب و در دوران خانه‌نشینی ارائه داد.

وی به آشنایی خودش با ستاری اشاره و تصریح کرد: پیش از انقلاب او را به‌واسطه ترجمه کتاب «روانکاوی آتش» نوشته گاستون باشلار و نیز مقالاتی که در فصلنامه ادبی پژوهشی فرهنگ و زندگی می‌نوشت، شناختم و دریافتم که آدمی حسابی است. بعد از انقلاب با او از نزدیک آشنا شدم و میان ما دوستی و ارتباطی خانوادگی شکل گرفت که تا مدت‌ها ادامه داشت.

صادقی، تسلط ستاری را به زبان‌های فارسی و فرانسوی را بسیار قابل توجه دانست و ادامه داد: او کتاب‌های بسیار خوبی را برای ترجمه انتخاب می‌کرد که عموما آثار مرجع، ارزشمند و آکادمیک بودند و مقالات پژوهشی مختلفی در زمینه‌های اسطوره شناسی، روانشناسی، ادبیات تالیف کرد و بعدتر به واسطه فعالیت همسرش، لاله تقیان در زمینه تئاتر، در این حوزه نیز قلم زد و آثار ارزشمندی را ترجمه کرد که از جمله ترجمه‌های ارزشمند او در تئاتر ترجمه کتاب «جامعه‌شناسی تئاتر» نوشته ژان دووینیو است.

وی با بیام اینکه عمده خدمات ستاری بعد از انقلاب به ثمر رسید؛ در دوره خانه‌نشینی و رهایی از وزارت فرهنگ و هنر. ای کاش زودتر از این وزارتخانه خلاصی می‌یافت و عمر خود را بر سر کتاب‌های ارزشمند بیشتری می‌گذاشت، گفت: ستاری هنرشناسی معتبر بود. آثار او کتاب‌شناسی معتبری در زمینه‌های اسطوره‌شناسی، روانشناسی، ادبیات و تئاتر است.

عباس مخبر، مترجم و اسطوره‌شناس هم در این خصوص نوشت: «جلال ستاری، اسطوره‌شناس و پژوهشگر ایرانی در سن نودسالگی درگذشت. زنده‌یاد ستاری در کنار استاد بهار به نسل اول اسطوره‌شناسان ایرانی تعلق دارد. او در شمار آن گروه از اسطوره‌شناسان بود که اسطوره‌ها را صرفا پدیده‌ای متعلق به گذشته نمی‌دانست، و درباره‌ اسطوره‌های نوین غرب، اسطوره‌های بورژوازی، اسطوره‌های فکری در ایران معاصر و اسطوره‌ تهران می‌نوشت. پژوهنده‌ای باانگیزه و پرکاربود که در همگانی کردن اسطوره و گسترش افق‌های دید اسطوره‌پژوهان ایرانی نقشی بسزا داشت. ستاری ادبیات، تئاتر و موسیقی را خوب می‌شناخت و پژوهش‌های او در اسطوره‌شناسی که بر دانشی وسیع در این حوزه‌ها استوار است، می‌تواند راهنما و الگویی برای پژوهندگان بعدی باشد. یادش گرامی»

ابوالقاسم اسماعیل‌پور، نویسنده، استاد دانشگاه و اسطوره‌شناس نيز با به اشترک‌ گذاشتن عکسی از خود و جلال ستاری نوشت: «از کاروان بزرگان اندیشه ایران‌زمین یکی‌یکی رهسپار می‌شوند و این بار استاد جلال ستاری اسطوره‌شناس بی‌نظیر به سفر مینویی شتافت. بسیار از او آموختم و از محضر پرفیض او بهره‌ها گرفتم. از سال‌ها دور که به خانه ما آمده بود و یک زمستان کامل که با فروغ هفته‌ای دو شب به شهرکی در کرج پیش او می‌رفتیم خاطراتی پربار از او داریم و حاصل آن شد آخرین کتاب او: «اسطوره و نماد در ادبیات و هنر». جلال همیشه زنده است و در فرهنگ ایرانی ماندگار خواهد بود. این رخداد ناگوار را به همسر ارجمندش بانو لاله تقیان و همه دوستداران او تسلیت می‌گویم. روانش شاد و مینوی باد.»

احمد ابوالفتحی، روزنامه‌نگار، نویسنده و منتقد ادبی هم با ابراز تاسف از درگذشت جلال ستاری در یادداشتی نوشت: «جلال ستاری عاشقِ عشق بود. در گفت‌وگویی بیان کرده که سال‌های زیادی را صرف تحقیق و نوشتن و ترجمه درباره‌ عشق کردم. در ابتدای این تحقیق عشق برایم مساله‌ مجملی بود که تصور می‌کردم، می‌توانم بشکافمش اما نتوانستم. گفته بود من همیشه عاشق بوده‌ام اما ناکام هم بوده‌ام. خیلی سعی کردم عشقِ کامل را تجربه کنم اما نشد. عشقِ کامل از نظر او محبتی بود همراه با فداکاری و ازخودگذشتگی. چیزی شبیه به همان عاشقانه‌هایی که درباره‌شان نوشت و ترجمه کرد: عشق آرمانی یا اسطوره‌ای.

در گفت‌وگوی بلندش با ناصر فکوهی بیان کرده که شیوه‌ تحقیقِ استادش ژان پیاژه در همان اولین دیدارشان حیرت‌زده‌اش کرده بوده. ژان پیاژه جانورشناس بوده و بنا بوده در رساله‌ای صدف‌های دریاچه‌های آلمان را با هم مقایسه کند. در این مقایسه مشاهده می‌کند صدف‌های مشابه در دریاچه‌های متفاوت خصوصیات متفاوتی اکتساب می‌کنند. همین مشاهده پیاژه را به نقش محیط در شکل‌گیری خصوصیات جانوران و از جمله انسان واقف می‌کند و او را به سمت روانشناسیِ رشد سوق می‌دهد. پیاژه بعد از آن مشاهده تصمیم می‌گیرد رساله‌ای درباره‌ تکوین شناخت بنویسد و برای نوشتن آن رساله ۳۰ سال تحقیق می‌کند.

ستاری گفته، شنیدن روند تحقیق پیاژه برایم شوکی اثرگذار بود. با خودم گفتم اگر تکوین شناخت این‌گونه است، پس نطفه‌ فرهنگ هم شاید قصه است و اسطوره. بعد از آن ستاری به سراغ تحقیق درباره‌ «هزار و یک‌شب» می‌رود و نتیجه‌ تحقیقش می‌شود کتابِ «افسون شهرزاد» اما این تحقیق در همان کتاب متوقف نشد. تحقیق پردامنه‌ ستاری بیش از نیم‌قرن به‌طول انجامید و نتیجه‌اش بیش از صد کتاب بود. کتاب‌هایی با محوریت اسطوره، قصه، فرهنگ و عشق.

وی تجربه‌گرایانه با جهان برخورد می‌کرد. گفته بود: «من عشق به‌فرزند را تمام‌وکمال درک نمی‌کنم چون فرزندی نداشته‌ام. گفته بود شیفتگی و دغدغه‌ام نسبت به مساله «زن» شاید از این ناشی می‌شود که زن‌ها را درست نمی‌شناسم.» عمری پژوهشگرانه زیست. از مدیران سطح‌بالای وزارت فرهنگ و هنر در زمان پهلوی بود و چنان پاکدست که وقتی بعد از انقلاب حقوقش را قطع کردند، زندگی‌اش تا حد فقر مطلق پیش رفت (بعدتر با حقوقی در سطح آبدارچی بازنشسته‌اش کردند). کتاب‌های نفیسش را فروخت تا بتواند زندگی را بچرخاند و بعدتر هی نوشت و ترجمه کرد و چاپ کرد تا اندک نانی به کف آرد ولی تن به مجیزگویی برای کسب جاه در دورانِ تازه نداد. ترجمه کرد و نوشت و ما را مدیونِ خودش کرد. اگر در زمینه‌ اسطوره‌شناسی منابعی به‌نسبت قابل اتکا داریم مدیون او و چند نفر دیگریم.»


نام:
ایمیل:
* نظر: