bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۶۰۸۹
تاریخ انتشار: ۰۱ : ۱۲ - ۱۷ دی ۱۴۰۱
«کشکول» و تاریخ آن در زبان و ادب فارسی؛
سید قاسم یاحسینی: کشکول‌پژوهی در ایران چندان راه بلندی را طی نکرده است؛ مجهولات و نادانسته‌های ما در این زمینه خاص از دانسته‌های ما بیشتر است. تاریخ کشکول‌نویسی در بوشهر نیز همچنان کارنشده باقی مانده‌است.

سید قاسم یاحسینی

بحث نسبتا مفصلی را در این مجال، درباره کلمه «کشکول» در فرهنگ ایرانی و ادب فارسی و همچنین نگاهی مختصر به سیر کشکولنویسی که حاصل کندوکاوم در این حوزه بوده، خواهم داشت. هنگام پژوهش در این باره، از اطلاعات و آگاهیهای جدیدی که بهدست آوردم، خوشحال و هیجانزده شدم که در ادامه بخشی از آن را در اختیار شما مخاطبان روزنامه وزین «بامداد جنوب» می‌گذارم.


اما پیش از پرداختن به بحث اصلی، از تلاش ستودنی دکترمجید عابدی در تصحیح و تحشیه کشکول مفتون تشکر و قدردانی می‌کنم و به او خدا قوت می‌گویم که شش سال تمام برای تصحیح کشکول مفتون بردخونی وقت گذاشت. حقیقتا او با این کار، یک اثر تاریخی و مهم در زمینه تاریخ محلی منطقه دشتی را احیا و زنده کرده است؛ چون علاوه بر چاپ متن کشکول مفتون، از روی خط مولف، خودشان با رجوع بهمنابع کتبی و سودبری از تاریخ و خاطرات شفاهی مطلعان و مُعَمرین منطقه، اطلاعات و آگاهیهای ارزشمندی تولید و بهصورت تعلیقه به کتاب افزوده است. ارزش این اطلاعات شاید در مواردی برابر است با متنی که تصحیح کرده است. سعیشان مشکور باد.


همچنین از علی هوشمند و خانم شمسی فیصلی، همسر محترمش که با دقت و پیگیری در انتشارات شروع این اثر قابل اعتنا را خیلی شیک و امروزی چاپ و منتشر کردند، به سهم خودم تشکر و قدردانی می‌کنم؛ اما برویم بر سر بحث اصلی خود‌!


معنای کشکول

واقعیت این است که کشکولپژوهی در ایران چندان رونق ندارد. برای تهیه و تنظیم این مقاله، علاوه بر کتابهای کتابخانه شخصیام، به چند سامانه و سایت اینترنتی مراجعه کردم، اما هرچه گشتم، کمتر یافتم! به‌جز مقاله ارزشمند آقای محمد افروغ که انصافا مقاله خوبی است و من از آن در این سخنرانی اخیرم بهره خواهم بُردم به همراه دو، سه مقاله دیگر؛ ولی هنوز یک پژوهش علمی و آکادمیک درباره کشکول و سیر تاریخی کشکولنویسی در ایران و همچنین ژانر ادبی کشکولنگاری، انجام نشده و ما در ابتدای کار و راه هستیم. بله! نام تعدادی کتاب با عنوان «کشکول» وجود دارد که در ادامه سخن به آنها خواهم پرداخت اما دریغ از یک اثر عمیق و علمی درباب کشکولپژوهی در تاریخ ادب ایران!


بنا بهگزارش فرهنگهایی چون «جهانگیری»، «برهان قطع»، و حتی «آنندراج»، که هر سه در حوزه فرهنگی و جغرافیایی هندوستان نوشته و تولید شدهاند، کلمه کشکول، مرکب از دو کلمه است. «کَش» و «کول»؛ کَش یعنی پهلو و «کول» بهمعنای شانه. ما در گویش بوشهری، هنوز هم به شانه و دوش، کول میگوییم. البته بردوش کشیدن بهصورت «کولهبَر» در مناطقی چون کردستان نیز کاربرد دارد.


در گویش بوشهری اگر فردی دو انگشت اشاره و میانه خود را تا کرده و مثلا به سر پا پیشانی کسی ضربه بزند، میگویند به او کشکول زده است! جمله «با کشکول زد تو سِرُم»، جمله آشنایی برای ما بوشهریهاست. خصوصا «کشکول»های ناظم و معلم در مدرسه! اما این کشکول یعنی چه و چطور وارد گویش بوشهری شده است؟ امیدوارم زبانشناسان و محققان گویش بوشهری پاسخی در این باره پیدا و عرضه کنند.


جنس کشکول

در قدیم بهچه چیزی کشکول گفته میشد؟ در فرهنگ سخن، تالیف گرانسنگ دکتر حسن انوری و همکارانش، (جلد ششم) و در ذیل کلمه کشکول بهنوعی گیاه و «نارگیل دریایی» اشاره شده است؛ اما براساس تحقیق محمد افروغ، اصل گیاه کوکودومر (GoGo demer) نام دارد که در مجمعالجزایر «سیشل» میروید. کشور سیشل که در سال 1976م. از بریتانیا مستقل شد و کوچکترین کشور افریقایی است، در اقیانوس هند و حد فاصل هندوستان و قاره افریقا و در شمال شرقی کشور ماداگاسکار امروزی واقع شده است. در این مجمعالجزایر نوعی درخت میروید که میوه آن مانند قلب است. پوست این میوه سخت و چون پوست نارگیل سفت است. در طب سنتی قدیم بر این باور بودند که مغز گیاه کوکودمر خواص متعدد طبی دارد و از جمله برای سَم‌زدایی از بدن مفید است.


در هندوستان فقرا و قشر فرودست، از پوست این گیاه بهعنوان کاسه برای خوردن آب و غذا استفاده میکردند. بر اثر مراوده درواویش و عرفای ایرانی به هندوستان که تاریخ دراز و دل‌انگیزی دارد که جای پرداختن به آن در این مجال نیست، پوست سفت و سخت گیاه کوکودمر وارد ایران شد. دراویش از این پوست، بهعنوان نوعی کاسه و کیف دستی استفاده کردند؛ یعنی دو طرف آن را سوراخ کرده، بند یا زنجیری به آن بسته و آن را روی کول (دوش) انداخته و چیزهایی چون نان، خرما، سکه و از این قبیل چیزها داخل آن میگذاشتند. این کاسه/ کیف به کشکول معروف شد! بنابراین اگر بخواهم به زبان مدرن و امروزی فارسی سخن بگویم، در کاربرد نخستین، کشکول در واقع نوعی کیف دستی کوچک برای دروایش و فقرا بود!


کشکول و کاسه درویشی، کمکم در سرتاسر کشور رایج شد. در برخی نواحی که دراویش فقیر تکدیگری میکردند، به کشکول آنان، «کاسه گدایی» نیز گفته میشد. فکر کنم اصطلاح «کاسه چه کنم» که امروزه نیز رایج است، باید ریشه در همین ماجرا داشته باشد. کاربرد کشکول کمکم چنان میان اهل تصوف و درویشان و در خانقاه‌‌ها و محیطهای اجتماعی تردد و رفت و آمد دراوریش متداول و پُر کاربرد شد که کشکول همراه با تبرزین بهنماد و نشانه اهل درویشی و تصوف درآمد.


تاریخ کشکول

اما نخستین فردی که میوه کوکودمر را از هندوستان وارد ایران کرد و از آن بهعنوان کیف دستی یا کاسه استفاده کرد، چه کسی بود؟ در چه سال یا قرنی این اتفاق افتاد؟ برای نخستین بار کلمه کشکول را چه فردی بهکار برد؟ در  چه متن ادبی/ شعری یا طبی بهکار برده شد؟ جواب همه این پرسشها «نمیدانم» است. برخی صرفآً و بدون ارائه منبع و مأخذی مستند، ادعا کردهاند که چون تصوف در اواخر قرن ششم هجری و هم‌زمان با سلسله سلجوقیان در ایران رواج پیدا کرده، پس کشکول نیز از همان زمان رایج شده است! برخی نیز رواج کشکول را همزمان با عصر تیموریان حدس زدهاند. چون کشکولپژوهی در ایران هنوز در مرحله جنینی است وتا پیدا شدن منابع و اسناد متقن و علمی، باید از هرگونه حدس و گمان پرهیز کرد و من نیز میپرهیزم!


 اما با ضرس قاطع میتوان گفت که کشکول در عصر صفویه و توسط دراویش و صوفیه کاملا رواج داشته است. جالب است ظاهرا نخستین فرهنگ لغاتی که از کشکول نام برده، فرهنگ جهانگیری است که ویراست نهایی آن در حوالی سال 1032 هـ‌ق در دربار جهانگیرشاه فرزند اکبرشاه پادشاه بابری و مغول مشهور هندوستان، با لحن تحقرآمیزی از کشکول نام برده و آن را برابر و معادل با «گدا» آورده است! حتی دهها سال بعد، در قرن سیزدهم هجری، محمدپادشاه هندی نیز در کتاب «فرهنگ آنندراج»، حرف صاحب فرهنگ جهانگیری را عینا تکرار کرده است. و این میرساند که در قرن یازدهم هجری و در محیط فرهنگی هندوستان، کشکول نماد و نشانه فقر و درویشی بوده است.


کاربردهای هنری و صنایعی کشکول

اما پیش از ادامه بحث درباب سنت کشکولنویسی و ژانر کشکولنگاری در فرهنگ و ادب ایران از عصر صفویه تا امروز، شاید بد نباشد توضیح کوتاهی درباره دیگر کاربردهای کشکول و سیر تحول هنری و صنعتی این کالا بدهم. کشکول صرفا به عنوان نمادی از فقر و درویشی باقی نماند. از همان دوران صفوی کشکول سیر و تحول پیدا کرد که این تحول در عصر قاجار به اوج خود رسید. چنانکه گفتم جنس اولیه کشکول در واقع پوست سفت و سخت میوه درخت کوکودمر بود؛ اما در عصر صفوی و به‌خصوص قاجار چنین نماند! کمکم و در یک سیر زمانی، کشکول تغییر ماهیت طبقاتی دارد و بهعنوان یک شی تجملی و حتی هنری، وارد زندگی اشراف و دربارِ قاجار و شاهزادگان شد. در همین راستا بود که نوعی خاص از فرش بافی نیز در همین عصر قاجار ظهور پیدا کرد که عکس دراویش را همراه با کشکول و تبرزین به صورت تابلوفرش نقش می کردند و میبافتند. ضمناً عکاسانی ایرانی و فرنگی، چون سروکین نیز عکسهای متعددی از دراویش با تیرزین و کشکول گرفتند. تحلیل جامعهشناختی از آن تابلوفرشها و عکسها، خود موضوع مستقلی است.


بهتدریج، هنرمندان خوش ذوق ایرانی، کشکولهایی از جنس برنج، مس، آهن، فولاد و حتی سنگ تولید کردند. دیگر این کشکولها، پوست سخت میوه و برای فقرا و دروایش نبود، تغییر کاربرد و کارکرد (فنکسیون) داد و وارد محافل اشرافی شد. هنرمندان، نقاشان، خطاطان و نقارهگران شروع کردند روی بدنه بیرونی کشولهای فلزی و سنگی، هنرنمایی کردن (اتفاقا طرح گرافیکی جلد کشکول مفتون نیز مُلهم از همین پس زمینه فرهنگی/ هنری/ تاریخی است).


چیزی نگذشت که در کنار کشکول دروایش که همچنان رواج داشت، کشکولهای هنری نیز تولید و راهی بازار شد. خریداران جدید، البته طبقه اشراف، متمّول و فتودالها بودند. هم‌اکنون در موزههای داخل و خارج از کشور، صدها قطعه کشکول با جنسهای مختلف و هنرنماییهای بسیار ارزنده موجود است که از نظر آرایه‌سازی، تزئین، نقاشی، خط، حجاری و نقشپردازی حیرتآور هستند و از جمله آثار هنری درجه اول عصر قاجار بهشمار میروند.


حتی در عصر پهلوی اول و دوم و جمهوری اسلامی نیز تغییر کاربرد و کارکرد کشکول ادامه پیدا کرد. کشکول خیلی زود برای سیاحان و ایرانگردان خارجی و داخلی، به یک کالای مناسب برای سوغاتی تبدیل شد. هم‌اکنون کشکولهایی از جنس مس، سرامیک، چینی، کریستال در ایران و بازار کشور تولید میشود که انصافا یک قطعه هنری هستند و البته بسیارگران! کشکولهایی در فضای مجازی تبلیغ میشوند که بهعنوان میوهخوری، آجیلخوری، جاشیرینی و ... محسوب میشوند و کاربرد دارند. برخی کشکولها نیز چنان نفیس و هنری تولید میشوند که بهعنوان شی دکوری از آن در پارتیشنها و کمدها جای داده میشوند! اما برسیم بر سر کشکولنویسی.


تاریخ کشکولنویسی در ایران

کشکولپژوهی در ایران چندان راه بلندی را طی نکرده است؛ مجهولات و نادانستههای ما در این زمینه خاص از دانستههای ما بیشتر است. من برای این نوشتار تحقیق کردم، ببینم نخستین فردی که کشکولی به زبان فارسی نوشت، چه فردی بوده است؟ راستش با توجه به منابع محدود، راه بهجایی نبردم. آیا قبل از صفوی، کشکولنویسی، البته با همین نام، وجود داشته است؟ نمیدانم!


ما از قرنهای دوم و سوم، البته سنتی در ایران داشتیم که با اندکی تسامح شاید بتوان آن را فرهنگ و سنت «سفینهنویسی» نام نهاد. «سفینه» نوعی نوشتار بود که نویسنده در آن مطالب گوناگون و گاه بدون ارتباط با هم را مینوشت. نوعی دفتر یادداشت مُشوش! مطالبی شامل آیات متخب قرآن، ادعیه، احادیث، تاریخ، شعر، فقه، نجوم، صرف و نحو و مطالب گرامری، طنز و مطایبه و ... بود. چندین سال پیش شادروان ایرج افشار مقاله ارزشمندی درباره تاریخ سفینه/ بیاض و جُنگ نوشت که بسیار ارزنده است. همچنین چنانکه دکترباباخانی تلفنی بهمن اطلاع داد، هنوز هم در تاجیکستان به سفینهنویسی «بیاض» میگویند. زنده‌یاد ایرج افشار هم کتابی داشت بهنام «بیاض سفر»! «سفینه» واژهای است عربی بهمعنای کشتی است و معادل هندی آن «جُنگ» است. حتما اسم کتاب «سفینه البحار» نوشته شیخ عباس قمی را شنیدهاید؛ یعنی کشتی روی دریا! کتاب درباب فهرست موضوعی بحارالانوار (دریای نور) علامه مجلسی است.


اما چنین متونی معمولا کشکول نامیده نمیشد. بیشتر سفینه یا بیاض و احیانا جُنگ نامیده میشد. برخی اوقات نام خاص نیز داشتند. مثل کتاب «طرب المجالس» نوشته میرحسین هروی نویسنده قرن هفتم هجری که چنانکه از نام کتابش هویداست، کتابی چندمنظوره و پراکنده بوده که برای ایجاد فرح و طرب در مجالس نوشته شده است. هم‌اکنون ما در کتابخانهها و آرشیوهای شخصی صدها جلد کتاب سفینه/ جُنگ داریم که نویسندگان آن دست به گردآوری مطالب متنوعی زدهاند. البته چون فرهنگ غالب ادبی و هنری در ایران شعر بوده است، طبیعی است که حجم اغلب این سفینهها شعر بوده باشد.


 مولفان و گردآوران چنین متونی، گاه برای برخی از این سفینهها، اسمهای خاصی نیز انتخاب میکردند. فرضا مثل کتاب «نُزهت المجالس» نوشته جمال خلیل شروانی، در منطقه اران قدیم، که بزرگترین سفینه در ژانر شعری دوبیتی و رباعی است. در این کتاب چهار هزار رباعی از سیصد شاعر گردآوری و تدوین شده است. این کتاب در قرن هفتم هجری بهنگارش درآمده است. چنین سنتی تا عصر صفوی نیز ادامه داشت که شاید یکی از آنها کتاب «زینت المجالس» نوشته مجدالدین محمدبن ابیطالب الحسینی الحائری بوده باشد.


اما چه نویسنده و عالمی نخستین کتاب «کشکول» را نوشت؟ ظاهرا، مگر خلافش از سوی محققان نشان داده شود، پیشگام کشکولنویسی در عصر صفوی در ایران شیخ بهایی بوده که کشکول او بهقول ماکس و بر «نمونه مثالی» کشکولنگاری است؛ ولی شیخ بهایی چنانکه در مقدمه کتاب کشکول نوشته، پس از به اتمام رسانده «مخلاه»، به فارسی یعنی «توبره» که خود نوعی سفینه بود، کتاب کشکول را نگاشت، که بارها و در اَشکال مختلف تصحیح و طبع شده‌است.


اما پرسش مهم این است چرا شیخ بهایی کتابش را کشکول نامید؟ برخی از پژوهشگرانی که مطالعاتی درباب کشکول شیخ بهایی انجام داده بر این باورند که شیخ بهایی با توجه به کاسه و کشکول دراویش که انبان کوچکی بود که غالباً در آن نان، خرما، آجیل، سکه و چیزهایی کوچک میگذاشتند، نوشتههای پراکنده و غیر مدون خود را در دفتر/ دفاتری به اسم کشکول گرد آورده است. کشکول شیخ بهایی ساختار روشمند و مدونی ندارد. آمیزه و انبانی است از اشعار فارسی و عربی، برخی سروده خودش، مطایبه، سرگرمی، اخبار، خاطرات سفر به حج، مطالب فقهی، حدیث، تاریخ و انبوه چیزهای دیگر. یک آش شُلهقلمکار تمام ادبی! شیخ بهایی احتمالا این کتاب را در سفرش به حج و در سال 992 هجری قمری شروع کرده است.


پس از کشکول شیخ بهایی، در ادب و نگارش فارسی، ژانری ادبی مستقل و نسبتا پُررونق به نام «کشکول» ابداع شد که اوج آن در عصر قاجار بود. هنوز کتابشناسی کشکول در ایران تألیف و تدوین نشده و ما بهخوبی نمیدانیم از عصر صفوی تا امروز، چه تعداد اثر با نام کشکول نوشته و چه تعداد طبع شده است. به یقین کشکولهای فراوانی داریم که هنوز خطی باقی مانده و در کتابخانههای عمومی و شخصی خاک میخورند. اگر صرفا به کتابهای «فهرست نسخ خطی» از زندهیاد علینقی منزوی و دوره پنج جلدی کتاب «فهرست کتابهای چاپی فارسی» اثر خان بابامشار مراجعه کنید، با عناوین مختلف کشکول روبه‌رو خواهید شد. برخی از آثار نیز اگر چه در فرم و ژانر کشکول نگاشته شدهاند؛ اما نام دیگری دارند. مثل کتاب «زنبیل» نوشته فرهادمیرزا معتمدالدوله فرزند فرهیخته عباسمیرزا.


سنت کشکولنگاری در عصر قاجار رشد کرد و بالیده شد، اما در عصر پهلوی اول و دوم نیز ادامه پیدا کرد. همین مفتون بُردخونی در عصر پادشاهی رضاشاه پهلوی (1310ـ1304ش.) کشکول خود را نوشت. همچنین محمدعلی جمالزاده نیز کشول خود را در عصر محمدرضاشاه پهلوی (1357ـ1320ش.) نگاشت. بهیاد داشته باشیم استاد فلسفه و عرفان اسلامی جناب علیاصغر حلبی نیز کتابی با عنوان «کشکول جدید» دارد!


کشکولنویسی در بوشهر

تاریخ کشکولنویسی در بوشهر نیز همچنان کارنشده باقی مانده‌است. یکی از متهمان درجه اول این کم‌کاری در پژوهش در این حوزه، سیدقسم یاحسینی است! راستش تا یکی دو روز قبل، حتی سوژه تاریخ کشکولنویسی در بوشهر به ذهنم نیز خطور نکرده بود. در خلال تحقیق برای این نوشتار بود که بهنظرم رسید تاریخ کشولنگاری در بوشهر چه وضعیتی داشته است.


در عصر قاجار، ما دستکم دو کشکول مهم داریم. یکی کشکول آیتالله سیدعبدالله مجتهد بلادی بوشهری است که «سحاب الیالی»؛ ابرهای شب نام دارد و حوالی سال 1326 هجری قمری در نجف طبع شده است. آمیختهای است از خاطرات و مطالب پراکنده. این کشکول جلد دومی هم دارد که هنوز خطی باقی مانده و بهطبع نرسیده است. البته آیتلله بلادی یک کشکول درباب مسائل تاریخ اسلام نیز دارد که چاپ نشده و ای‌کاش که محقق و مصححی کمر همّت میبست و آن را تصحیح و منتشر میکرد. چنانکه از حضرت سیدابوالحسن حسینی شنیدم، او مشغول ترجمه و ویرایش سحاب الیالی هستند.


دومین کشکول «مُشوّشنامه» نام دارد که از سوی محمدعلی سدیدالسلطنه کبابی جمعآوری و تدوین شده است. این مجموعه، شامل هزاران بیت شعر از دهها شاعر شناخته شده یا ناشناخته، غالبا جنوب ایران، از جمله محمدعلی دشتی مشهور به فایز است. کتاب برزخی است بین سفینه، تذکره و کشکول! مُشوّشنامه تا سالهای اخیر طبع و منتشر نشده بود و سرانجام در شهریور سال 1394 با تشویق، تحریک و تحریض سیدقاسم یاحسینی، از سوی دکتر مصطفی باباخوانی ویرایش و با مقدمهای عالمانه چاپ انتقادی شد.


کشکول مفتون بردخونی نیز در عصر رضاشاه تالیف شد. کشکول مفتون یک ویژگی جالب دارد و آن، این است که صرفا نقل اشعار و مطالب تاریخی، حکمی، پند و ... دیگران نیست، بلکه مفتون خودش نیز دست بهقلم شده و چند خاطره درباب سال وبایی (آنفلوانزای 1918م.)، قحطی و غلا و همچنین تبارشناسی و تاریخ برخی از خوانین منطقه دشتی نوشته که ارزش تاریخ محلی خاصی دارد. کشکول مفتون همچنین از منظر زبانشناسی و گویش دشتی، تاریخ از پایین، تاریخ زنان، مطالعات سیاهان و بردگان و نسبنامه سادات منطقه بردخون نیز حاوی مطالب جالبی بهقلم مفتون بردخونی است که حائز اهمیت و درخور توجه است.


در عصر رضاشاه همچنین شادروان علی‌اصغر اسدی سفینه/کشکولی از شاعران دوبیتیسرای منطقه دشتی و دشتستان، شامل اشعار فایز، افراسیاب تورانی، مفتون، نادم، باکی و ... برای خود نوشت که بخش فایز دشتی آن مورد استفادۀ استاد عبدالمجید زنگویی در تصحیح و انتشار «ترانههای فایز» قرار گرفت. از سرنوشت نسخه خطی گردآوری شده از سوی شادروان علیاصغر اسدی اطلاعی ندارم.

سنت کشکولنویسی تا همین امروز نیز در بوشهر تداوم داشته و دارد! شاید یکی از کشکولهای نه چندان مشهور در بوشهر کتاب «کشکول» نوشته زندهیاد امانالله مطهریزاده است که سال گذشته فوت کرد. این کتاب، چنانکه دکترباباخانی متذکر شدند، در قم و در سال 1377چاپ و منتشر شده است.


چنانکه گفتم، من تا دو، سه روز پیش درباره تاریخ کشکولنویسی در بوشهر تحقیق و پژوهش نکردم و این چند مورد را هم از فی‌البداهه و از حافظه و البته با یادآوری دوستانی که نام بردم، خدمت شما عرض کردم. این را هم بگویم که شادروان حسن زنگنه، مترجم پُرکار جنوب ایران (1393ـ1327) کشکولی داشت که خودش به طنز آن را «کشکول زنگنه» مینامید. من چندین بار این دفتر را نزد او دیده بودم. آن شادروان را عادت بر این بود که اگر شعری زیبایی میشنید یا جملهای از بزرگی میخواند، در دفترش یادداشت میکرد. روزی در منزل او، یادم نیست سرِ چه موضوعی، این بیت را که فکر کنم مال فرخی یزدی باشد، خواندم: «زندگی کردن من مُردن تدریجی بود/ آنچه جان کَند تنم، عَمر حسابش کردم». حسن با هیجان گفت: «سید! جون بوات یه بار دیگه بخون!».


خواندم. حفظ شد و رفت و با خودنویسی که داشت آن را در دفتر/ کشکول خودش یادداشت کرد. امیدوارم فرزند برومند او آن یادگار و میراث فرهنگی پدر را طبع و منتشر کند. سخن بهدرازا کشید و من هنوز به بحث و بررسی تفصیلی کتاب «کشکول» مفتون نرسیدم؛ چون در مقاله «مفتون پژوهی از زنگنه تا عابدی» که در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) منتشر شده، مقداری درباب این کشکول مطالبی نوشتهام، شما را به آن مقاله ارجاع میدهم و امیدوارم در آیندهای نه چندان دور، در همین مکان شاهد رونمایی از اثر ارزشمند در دستِ کار دکترمجید عابدی درباب کلیات آثار و اشعار مفتون بردخونی باشیم. به امیدآن روز. ان‌شاءالله.

نام:
ایمیل:
* نظر: