اخلاق انسانی، حس نوعدوستی، اهداف بشردوستانه، بنیادهای خیریه و... اصطلاحات و عباراتی است که هر یک از ما بارها و بارها شنیدهایم اما معمولا در یک دهه اخیر بیشتر و بیشتر در معرض شنیدن و خواندن اخبار و تبلیغات پیرامون آن قرار گرفتهایم. چنین اصطلاحاتی تا پیش از این، اینقدرها در ادبیات اجتماعی ما (بهخصوص در منطقه ما) فراگیر نبود، چراکه از یکسو رفاه عمومی در چنین سطحی -که امروز مطرح است- نبود و از دیگر سو میتوان گفت جامعه از اقلیتِ برخوردار و متمول و اکثریت بالای متوسط و فقیر تشکیل میشد و این بافت در ذهن جامعه نهادینه شده بود و دیگر اینکه فاصله قشر متوسط و فقیر جامعه آنقدرها زیاد نبود که باعث شود طبقه متوسط امکان تاثیرگذاری قابل توجهی در زندگی طبقه فقیر را بیابد.
امروز اما آن ترکیب پیشین قدری دستخوش تغییر شده است. صله رحم، حفظ حرمت بزرگترها، فرهنگ مطالعه و... نمونههایی از این دست آداب و سنتهایی است که ریشه در دیرینگی فرهنگمان داشته و پس از چندی، اکنون نیاز به احیای آنها ضروری به نظر میرسد. در کنار اینها که غالبا جنبه فردی داشته و صد البته از اهمیت فراوانی برخوردارند، شاخصه انسانی دیگری وجود دارد که از جایگاهی بسیار ویژه برخوردار است. «نوع دوستی» یا «مهرورزی نسبت به همنوع» از آن دست محاسن اخلاقی و انسانی است که هیچگاه هیچ جایگزینی نخواهد یافت. بدون تردید همیشه و در هر جامعهای (حتی غنیترین جوامع) اقشار غنی و فقیر وجود داشتهاند و هیچگاه حمایتهای دولتی پاسخگوی همه نیازهای طبقه ضعیف جامعه نبوده و نخواهد بود. به همین سبب است که وقتی در گوشهای از جهان، قومی یا مردمی دچار آسیبی همچون زلزله، سیل، جنگ و یا بلایای اینچنینی میشوند، مهربانی انسانها از سرزمینهای دور و نزدیک بهسمتشان گسیل میشود و «بنیآدم اعضای یکدیگرند» بهخوبی تجلی مییابد.
امروز اما جمع کثیری از مهربانان ایرانی برای گستردن چتر مهربانی خود بر سر همنوعان کمبرخوردار، نه منتظر وقوع سیل و زلزله ماندهاند و نه به بهانه مسوولیت اجتماعی دولتها و حکومتها از وظیفه انسانی خود شانه خالی میکنند. آنها با این استدلال که برخورداری از حداقلها حق همه مردم است، بخش کوچکی از داشتههایشان را با همنوعانشان به اشتراک گذاشتهاند. شماری از همین مردم، دستهای مهرورزشان را از آستین بیرون آورده و تنپوشی نو خریده و یا لباسی پاک از چوبرختی اتاقشان برداشته، با بدرقه مهر و عاطفه انسانیشان در گوشهای از شهر بر رختآویزی دیگر میآویزند، به این امید که لباس نو اما بدون استفادهشان، بر تن انسانی نیازمند بنشیند و مایه آسایش دیگران و آرامش خودشان باشد. بدون تردید در دنیای امروز که همه از مرگ انسانیت و عشق در وحشتند، حرکات اینچنینی نشانگر زنده ماندن انسانیت است. نشان پویایی عشق و عاطفه و امید در آدمهای عصر ماشینی است. نشانهی تحقق رویای ظهور بهشت روی زمین...
کاش در اینگونه مهرپیشگیها همه ما همراه و همدوش هم بشویم... .