bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۴۷۶
تاریخ انتشار: ۱۷ : ۱۱ - ۰۶ تير ۱۳۹۴
شکوفایی نوین در ادبیات ایران از قرن چهارم به بعد صورت گرفته است. در این دوره، فشارهای مذهبی زیادی صورت ‌گرفت اما این فشارها بر ادبیات پارسی، تاثیر زیادی نداشت. حکومت عباسی، با علویان دشمنی می‌کردند و قصد داشتند تا مانع از نفوذ اجتماعی و سیاسی آنها شوند.
بامداد24: شکوفایی نوین در ادبیات ایران از قرن چهارم به بعد صورت گرفته است. در این دوره، فشارهای مذهبی زیادی صورت ‌گرفت اما این فشارها بر ادبیات پارسی، تاثیر زیادی نداشت. حکومت عباسی، با علویان دشمنی می‌کردند و قصد داشتند تا مانع از نفوذ اجتماعی و سیاسی آنها شوند. ضمن این‌که خودشان نیز گرفتار اختلافات درونی این خاندان بودند. به‌همین دلیل، ادبیات پارسی، آزادانه راه خود را می‌رفت. شاهان ایرانی نیز بیشتر در پی این بودند که قلمرو خود را گسترش دهند، بنابراین تلاش می‌کردند که هنرمندان، شاعران و ادیبان را در مرکز حکومت جمع کنند و آنها را از خود راضی نگه دارند.

به این ‌صورت، دیدگاه‌های مذهبی با صورت‌های جدیدی در ادبیات راه پیدا می‌کنند، البته این موضوع نیز مد نظر بوده که اسلام در آن دوران، باعث پیشرفت افکار اجتماعی و شکوفایی علم شده بود و شاعران و نویسندگان، نگاه مثبتی نسبت به دین اسلام داشتند.

در ایران پس از اسلام، بعضی از ادیبان نیز تنها آثار مذهبی از خود به‌جا گذاشتند، مثل «مثنوی معنوی» مولوی یا «حدیقه» سنایی که همچون گنجینه‌ای از آیات و احادیث و روایات اسلامی در پوشش ادبی هستند و به «قرآن عجم» معروف شده‌اند.

این دید مذهبی، حتی در داستان‌هایی هم که جنبه‌های ضد مذهبی و غیر‌اخلاقی داشتند، دیده می‌شود، مثل کتاب «ویس و رامین» که شاعر، جدا از داستان باستانی آن، بر پایه رسم آن دوران از صفات باری تعالی و پیامبر ‌(ص)، استفاده زیادی کرده است.

در این قرن‌ها، کمتر آثاری را می‌توان یافت که دچار مذهب‌زدگی شده باشند. شعاری حس نمی‌کنیم. کارهای مذهبی آن دوران، کارهایی قوی و ماندگار هستند. به‌دلیل آزاد‌بودن ادبیات، در قصیده‌ها و غزل‌ها، خبری از مذهب‌گرایی نبود. مذهب، بیشتر در مثنوی‌ها و نثرها رویکرد داشت. 

مردم نیز با آغوش باز، از همه این آثار استقبال می‌کردند. مثل همان شعرهای مولوی که اصلا برای مردم کوچه و بازار بود و نقل است که مردم کوچه و بازار، پای درس مولوی می‌نشستند و برای شنیدن صحبت‌های او ولع خاصی داشتند به‌گونه‌ای که کلاس‌های مولوی همیشه شلوغ بود.

در این دوران، حتی افکار غیر‌اسلامی هم فرصت بروز در ادبیات داشتند، برای مثال «زرتشت بهرام پژدو» که «زراتشت‌نامه» را می‌سراید که در آن به معجزات پیش از تولد زرتشت پیغمبر پرداخته است و خودش یک اثر دینی بزرگ است.

در همین دوران، در اروپا هیچ خبری نبود و هر چه بود، آتش تعصب بود که بر هیزم افکار می‌بارید به‌گونه‌ای که هیچ اثر هنری و ادبی‌ای را در اروپا نمی‌بینیم.

پس از آن آرام‌آرام، شور تجارت که به نام ادبیات صورت می‌گرفت‌، باعث شده بود که شاهان، بسیاری از شاعران را بنوازند. غافل از این‌که ادبیات دینی، چه مسیر منحرفی را می‌رود!

متاسفانه پس از انقلاب برخی‌ها سعی کردند ادبیات دینی را به سمت خاص مورد نظر خود بکشانند اما با تفاوت‌های صورت گرفته از سوی فعالان اصیل این حوزه، این تلاش‌ها راه به جایی نبرد تا جایی که در سال‌های اخیر، به‌دلیل باز‌شدن فضای سیاسی و تلطیف فضای دینی کشور و نیز بالا‌رفتن دید کارشناسانه بعضی از مسوولان، امید است که ادبیات دینی راه صحیح خود را پیدا کند، چرا‌که یکی از راه‌های ظریف گسترش دین، ادبیات است. شیوه این کار را می‌توانیم از بزرگانی مثل سعدی و سنایی بیاموزیم!

مروری بر دیدگاه برخی از کارشناسان این حوزه در‌ خور توجه است:
یکی از اساتید دانشگاه پیام نور بوشهر در گفت‌و‌گو با بامداد جنوب گفت: به بهره‌گیری از مضامین قرآنی و شخصیت‌های دینی-‌مذهبی «ادبیات دینی» گفته می‌شود. درباره این‌که وضعیت و تاثیر این‌نوع ادبی در نظم و نثر فارسی چگونه‌بوده است، باید گفت که این نوع از ادبیات از آغاز در متون ادبی و غیر ‌ادبی نقش داشته، حال میزان بهره‌گیری از آن در برخی از دوره در آثار برخی از شاعران و نویسندگان با یکدیگر تفاوت دارد.

هدی خرم‌آبادی ادامه داد: به‌عنوان مثال، زمانی ‌که صفویه بر سر کار می‌آیند، از شاعران می‌خواهند که به‌جای شعر درباری و مدح آنها درباره ائمه و شخصیت‌های دینی شعر بسرایند و این‌گونه است که حضور شخصیت‌های دینی مذهبی در آن دوره نمود بیشتری پیدا می‌کند و برعکس در دوره‌هایی که خفقان مذهبی بیش از پیش در جامعه رخنه کرده بود، شاعران و نویسندگان از ذکر شخصیت‌های دینی به‌ویژه شخصیت‌های شیعی خودداری می‌کردند.

خرم‌آبادی افزود: در حال حاضر، ادبیات دینی با ادبیات معاصر پیوند چشمگیری خورده است. لازم به‌یادآوری است که ادبیات آیینی در ادبیات پایداری (دفاع مقدس) نمود، جلوه و بسامد بیشتری دارد. شاعری همانند سهیل محمودی در این‌باره گفته است: من به‌دلیل دین به این‌نوع شعر روی آورده‌ام. در پایان باید گفت که یکی از دلایل تاثیر پررنگ ادبیات آیینی و دینی در ادبیات به‌ویژه ادبیات معاصر علاوه بر علاقه سرایندگان، به توجه و اهتمام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مراکز نشر مربوط می‌شود.

مصطفی رحماندوست نیز در این‌باره می‌گوید: «متاسفانه ادبیات دینی ما دچار این مخمصه شده که اغلب قاضیان و داورانش آدم‌هایی دولتی و غیر‌ادبیاتی‌اند و اهل فهمیدن و درک غیر‌مستقیم پیام نیستند و به‌جای این‌که به ته‌نشست کار فکر کنند، فقط دنبال این می‌گردند که آیه قرآنی اول کتاب نوشته شده یا نه. خواه و ناخواه بعضی‌ها هم هستند که به این کارها پاسخ می‌دهند و پولشان را می‌گیرند و کارشان را انجام می‌دهند. این دلایل باعث می‌شود که ما نوعی از ادبیات دینی داشته باشیم که باب میل مخاطب نوشته نشده و در واقع باب میل کارفرما نوشته شده است.»

غلامرضا امامی، نویسنده و مترجم نیز مردم را در انتخاب این‌نوع ادبیات موثر می‌داند و می‌گوید: «ادبیات یا ادبیات هست یا نیست. در اینجا خیلی چپ و راست و دینی و غیر دینی بودن مطرح نیست. نویسندگانی داشتیم که گرایش چپ داشتند و نویسندگانی هم بودند که گرایش‌هایی نداشتند یا گرایش راست داشتند. اینها انتخاب مردم است. اگر مردم نموداری از اندیشه‌ها و آمالشان را ببینند، استقبال می‌کنند، به‌ویژه که به زبان هنری بیان شود. در زمان حافظ بسیاری از شاعران بودند که در گذر زمان از بین رفتند اما شعر حافظ با بعد هنری بسیار جلوه‌گر و ماندگار شد. کار هنری نباید به شکل شعار در آید. متاسفانه بسیاری از شاعران و نویسندگان با حسن نیتی که داشتند و نمی‌توان منکر آن هم شد، به آستان هنر راه نیافتند جز همین چند موردی که من به آنها اشاره کردم.»

فاطمه راکعی ادبیات دینی را مختص ایران پس از انقلاب نمی‌داند بلکه معتقد است که این‌نوع از ادبیات از قدیم‌الایام وجود داشته است. راکعی می‌گوید: «در شعر کلاسیکمان به‌ندرت می‌توان اثری یافت که خالی از آموزه‌های معنوی و اخلاقی باشد. اغلب اشعار ما ریشه در فرهنگ دینی و اخلاقی ما ایرانیان داشته و دارد. همان‌طور که می‌دانید مردم ما از گذشته‌های دور خدا‌باور بوده‌اند و در شعر و آثارشان نیز این مضامین به چشم می‌خورد اما انقلاب اسلامی برخی از این ژانرها را از لحاظ محتوایی تقویت کرد. یکی ادبیات دینی و دیگری ادبیات اجتماعی و سیاسی و ادبیات جنگ.

 انقلاب اسلامی باعث شد که بخش قابل ملاحظه‌ای از شعرها به این مضامین اختصاص پیدا کند ولی پرداختن به دین بنا به استنباطی که خودم دارم، گاهی از کیفیت بالایی برخوردار نبوده است. 

برخی شاعران انگشت‌شمار نیز خودشان را ملزم می‌دانستند که درباره رخدادهای مهم سیاسی، اجتماعی و دینی اثر خلق کنند. اسلام به شکل مسلم معنویت و اخلاق را تبلیغ می‌کرد و می‌کند و این مفاهیم نیز بعد از انقلاب در شعرها موج می‌زد اما در عین حال هرکس با نظر خودش این دین را تصویر می‌کرد. معتقدم در این زمینه به نگاه و نظریه‌ای واحد نرسیده‌ایم.»

عبدالجبار کاکایی معتقد است: «در این فضای پر‌ابهام که روشنفکری دینی هم مدت‌هاست در‌گیر چالش‌های سیاسی شده است و هزینه‌های گزاف قبض و بسط دینداری را می‌پردازد، ادبیات دینی جز در بین عامه مردم که دنبال لذت‌های آنی و دریافت‌های گسسته هستند، جایگاهی ندارد.

 ادبیات دینی رو به رشد در دهه 60 به‌خصوص در شعر که میراث شورش شریعتی در زبان بود، رفته‌رفته افول کرد و به ادبیات روضه‌ای و منبری رسانه ملی تبدیل شد. در واقع با اخته‌شدن رویکرد سیاسی و عقیدتی این ادبیات، آنچه که به‌جا ماند، موافق طبع هیات‌های مذهبی است و کارکرد عوامانه دارد که آن‌هم در جای خود لازم است اما از پرسش‌های توفانی و رو به جلوی سید‌حسن حسینی و قیصر امین‌پور به روضه‌خوانی چند شاعر مداح رسیدیم که میراث‌دار جریان شبه ادبی مرحوم آقاسی هستند.

 تلاش برای هدایت رسمی شعر انقلابی از سوی نهادهای دولتی و مراکز طبع و نشر وابسته، جز متوقف‌کردن شور ادبیات دینی در جامعه زنده و پویا نتیجه‌ای نداشته است. این فروبستگی که منجر به فلج‌شدن بال‌های ادبیات بالنده دهه 50 و 60 و مخدوش‌شدن روح جمعی آن جریان است، محصول تنگ‌نظری و تلاش برای گلخانه‌ای‌کردن ادبیات انقلاب است. در این شرایط بغرنج، قشر کتابخوان اغلب از سوی نویسندگان سکولار تغذیه می‌شوند و هر بروز و ظهور اندیشه دینی، دولتی تلقی شده، مورد بی‌مهری اهالی جدی کتاب و مطالعه است.

سودابه زیارتی
برچسب ها: بامدادجنوب
نام:
ایمیل:
* نظر: