بامدادجنوب- هدی خرم آبادی:
همه ما در زندگی رویاها و آرزوهای بسیاری در سر داریم که برای محقق شدن آنها میجنگیم. انسان به امید همین رویاهایش هم زنده است. ساختن خانه رویاها و آرزوهاست که نیروی دوچندانی به ما میدهد تا همواره امیدوار باشیم و زندگی برایمان معنادار باشد. حال زمانی را تصور کنید که دیگر رویایی نباشد. هنوز هم ماجرای عقربزدگی و فوت نسترن را فراموش نکردهایم. هنوز هم پر کشیدن محمدمهدی را از یاد نبردهایم. این بار اما رویایی پرپر شد تا بار دیگر تلنگری باشد بر وجدانهای بیداری که هنوز هم در کوچه پسکوچههای مردانگی نفس میکشند و مرگ نسترنها و رویاها این بار آنها را وا میدارد تا فکری برای مناطق محرومی مانند تنگ ارم بیندیشند تا شاید به این سادگی شاهد پرپر شدن نسترنها و رویاها نباشیم. چند روز پیش رویای سه ساله در تنگ ارم با دستی ورم کرده به بهداری محل مراجعه میکند اما به سبب دیر منتقل شدن و کمبود امکانات اکنون دیگر نیست. رویا با رفتنش تمام رویاهایی را که والدینش با عشق برایش ساخته بودند، در سه سالگی روی سرشان خراب کرد. برای بررسی این اتفاق ناخوشایند که به هیچ وجه تازگی ندارد و روزانه شاهد مراجعه بیماران به بهداری منطقه آن هم بهعلت نیشزدگی هستیم، با خانواده رویای سه ساله گفتوگو کردیم.
مادر رویا با بیان اینکه دخترم ساعت پنج بعد از ظهر در کوچه مشغول بازی بود که با جیغ و گریه به خانه بازگشت و گفت جوجو دستم را گاز گرفته، گفت: سریع او را به بهداری تنگ ارم بردم اما کسی متوجه ناراحتی و مشکل من و دخترم نبود.
وی با اشاره به اینکه پس از سر و صدای من، پزشک معالج با گفتن اینکه من دو بیمار تصادفی دارم اما بالاخره رویا را معاینه کرد، افزود: خانم پزشک به من گفت دخترت مسموم شده، ناهار چه خورده است، در حالی که جای گزیدگی روی دست راست دخترم ورم کرده و مشخص بود.
وی با اشاره به اینکه با اصرار و خواهش من حدود ساعت 10 شب ما را به برازجان اعزام کردند، خاطرنشان کرد: پرستار جلوی آمبولانس کنار راننده نشست و به من گفت اگر حال دخترت بد شد، مرا خبر کن. نرسیده به دالکی هنوز کمی از مسیر مانده بود که دیدم حال دخترم بد و بدتر شد، با دست به شیشه آمبولانس کوبیدم و پرستار را صدا زدم تا بالای سر دخترم آمد و ما را به بهداری دالکی بردند.
حال این سوال پیش میآید که چرا خانم پرستار دلسوزی به خرج داده و خودش را به زحمت انداخته که هر وقت بیمار حالش بدتر شد و کار از کار گذشت صدایش کنند؟ وقتی حال بیماری که از درد و ناله به خود میپیچد، وخیمتر شد، نَفس و لزوم همراهی پرستار، آن هم در کنار راننده آمبولانس چه بوده است؟
مادر رویا با صدایی گرفته که بهسختی هم صحبت میکرد، چندین بار تاکید کرد که خانم دکترِ معالج و کادر بهداری تنگ ارم به دخترش رسیدگی نکردند و آنقدر این دست و آن دست کردند تا دخترش را از دست داد.
وی با بیان اینکه تخت آمبولانس، فاقد کمربند بود و دخترم سه مرتبه از روی تخت افتاد، ادامه داد: آمبولانس تنگ ارم بازگشت و پس از معاینه پزشک دالکی، ما را با آمبولانس 115به برازجان منتقل کردند. او ضمن قدردانی از کادر پزشکی بیمارستان برازجان گفت: رئیس بیمارستان بالای سر دخترم آمد و تاکید کرد که متاسفانه به دختر شما بهموقع اکسیژن وصل نشده و او را خیلی دیر منتقل کردهاند، متاسفانه دیگر نمیشود برایش کاری کرد. مادر رویا بارها این نکته را که در بهداری تنگ ارم بیتوجهی و دیر جنبیدن کادر درمانی، مسبب از دست رفتن دخترش شدهاند، تکرار میکند.
او با بیان اینکه رویا بهعلت وخیم شدن حالش در بهداری دالکی 55 دقیقه زیر شوک میماند، افزود: اگر در تنگ ارم اینقدر محرومیت نبود، اگر آمبولانس دستگاه شوک داشت، اکنون دخترم زنده بود و مقابل چشمانم بازی میکرد، میخندید و نفس میکشید.
برای پیگیری این مساله که آیا آمبولانس بهداری تنگ ارم، دستگاه شوک داشته یا خیر، با یک منبع موثق در تنگ ارم که نخواست نامش فاش شود، گفتوگو کردیم. وی در گفتوگو با بامداد جنوب با بیان اینکه مرکز بهداشتی - درمانی تنگ ارم در گذشته دارای دو دستگاه آمبولانس بود که یکی مختص زایشگاه و دیگری مختص سایر بیماران اورژانسی درمانگاه بود، تصریح کرد: پس از مدتی به بهانه اینکه اورژانس ۱۱۵ در تنگ ارم مستقر است، یک دستگاه آمبولانس را از مرکز درمانی تنگ ارم پس گرفتند.
وی با اشاره به اینکه آمبولانسی که در حال حاضر موجود و مشغول به فعالیت است، پاسخگوی نیاز بیماران نیست، خاطرنشان کرد: هر چند برانکارد بیماران دارای کمربند نگهدارنده است ولی کمربند آنچنان بزرگ و غیر استاندارد است که قابلیت نگهداری بیماران با جثه کوچیک، کموزن و خردسال را ندارد و همچنین آمبولانس فاقد دستگاه DC SHOOKدیسی شوک است.
این منبع موثق ضمن تاکید بر اینکه به همین علت که آمبولانس فاقد دیسیشوک و ضربان قلب بیمار در حال متوقف شدن بوده است، گفت: بیمار به درمانگاه دالکی منتقل میشود و در آنجا عمل شوک را روی کودک انجام دادهاند و سپس که احیا شده، برای ادامه درمان که قصد اعزام به بیمارستان برازجان را داشتند، باز هم آمبولانس دالکی فاقد دستگاه شوک بوده که بیمار با آمبولانس ۱۱۵ به برازجان اعزام میشود.
وی یادآور شد: از زمان اعزام از درمانگاه تنگ ارم پرستار کنار راننده نشسته بوده تا زمانی که به دالکی میرسند. از دالکی که به برازجان اعزام میشوند، پرستار کنار بیمار بوده است.
این منبع موثق که نخواست نامش فاش شود، در پاسخ به این سوال که مادر رویا در زمان مراجعه به پزشک میگوید دخترم را عقرب نیش زده، چرا به او پادزهر تزریق نکردهاند، افزود: اتفاقا پادزهر در بهداری بوده اما پزشک با معاینات به نتیجه قطعی نرسیده و احتمال مسمومیت میداده و از آنجا که پادزهر تبعات دیگری را بهدنبال داشته، آن را به بیمار تزریق نکردهاند.
جای بسی تاسف دارد که حادثهها در غفلت، بیتوجهی و بیمسوولیتی ما تکرار میشوند و این باز هم مردم هستند که متضرر میشوند. حال چه کسی پاسخگوی کمبود امکانات بهداری تنگ ارم، کمبود آمبولانس این بهداری صرفا بهسبب مستقر بودن اورژانس 115، دیر منتقل کردن بیماران و ... است؟ چه کسی رویای سه ساله را به آغوش خانوادهاش بازمیگرداند؟ کجا هستند آنها که دَم از انسانیت میزنند؟ نگارنده به هیچ وجه بهدنبال مقصر نیست، چراکه پیدا کردن مقصر دیگر سودی ندارد، وقتی رویایی دیگر وجود ندارد؛ رویایی که تا سه-چهار روز پیش شاد و خرم خندههای کودکانهاش سرتاسر خانه میپیچید و گرمی خانهشان بود. مقصر پزشکی نیست که داشتن دو بیمار دیگر را بهانه و با مادر رویا بدرفتاری کرده و بیمار را از ساعت پنج تا ده شب منتقل نکرده است. مقصر پرستاری نیست که حاضر نشده به هر دلیلی بالای سر بیمار باشد و ترجیح داده مادر که فرزندی یک ساله در آغوش داشته، کنار دختر سه سالهاش بماند و جان دادن او را تماشا کند. مقصر درمانگاهی نیست که یک آمبولانس دارد، آن هم بدون دستگاه شوک و کمربند محافظ، مقصر کسی نیست که این روزها به مناسبت هفته دولت خبر از رایگان ویزیت شدن مردم فلان منطقه میدهد. مقصر اصلی این حوادث تلخ، «ما» هستیم و «سکوتی» که میکنیم.
مقصر مجیزگویانی هستند که چشمشان را بر واقعیت میبندند و حاضر نیستند بپذیرند که «از ماست که بر ماست». چرا وقتی فلان وزیر و مسوول به استان میآید، به جای اینکه اجازه بدهیم مشکلات و کمبودها را ببیند، سریع به فکر زدن بنرهای آنچنانی و سور و سات تبلیغاتی برای به نمایش گذاشتن وجهه خود میافتیم. چرا هزینه بیتالمال را برای خود مردم هزینه نمیکنیم و آن را برای نشستهای تبلیغاتی و ... هدر میدهیم؟ آمدن فلان وزیر به استان چه رهاوردی برای مردم داشت؟ صادق باشیم، هیچ رهاوردی نداشت، مثل همیشه وعده بود و پوچ و تبلیغاتی. سکوت ما و مظلومیت پدر و مادر روستایی که از اصطلاحات پزشکی سر در نمیآورد و نمیداند چه سوزنی به دخترش تزریق کردهاند، دست به دست یکدیگر میدهند تا هر روز شاهد پرپر شدن نسترنها و رویاها (نامهای دیگری را به نسترن و رویا اضافه کنید) باشیم. رویا پر کشید، گویی که هیچوقت نبوده اما مسوولان و کسانی که در این وقایع کمکاری و کوتاهی کردهاند، چه جوابی دارند که بدهند؟ آیا اگر به جای فرزند آنها در بستر بیماری فوت میشد، به همین سادگی که از کنار نسترنها، محمدمهدیها و رویاها گذشتند، میگذشتند؟!
روزی که بامداد جنوب گزارشی در مورد نسترن نوشت، مسوولان حوزه بهداشت و درمان تاکید کردند که حتما به منطقه تنگ ارم رسیدگیهای بیشتری خواهد شد و بر امکانات پزشکی آنها خواهند افزود، حالا متوجه شدیم که این امکانات چه چیزی بوده است، کم کردن یک آمبولانس از دو آمبولانس موجود. البته در این استان اگر مدیرکل حوزه فلان جا باشید، در عرض یک هفته کل روستا را آسفالت میکنند و حتی چون با مدیرکل تامین اجتماعی رفاقت دارند برایش بیمارستان تامین اجتماعی هم میبرند، اما... .
«نیشزدگی» که دیگر بیماری خاص مانند کبد، کلیه یا سرطان نبوده که در استان قادر به تشخیص و درمان آن نباشیم و نیاز به انتقال بیمار داشته باشیم! مسوولان پاسخگو باشند و در اندیشه تدابیری عملی برای مرتفعکردن این مشکل شهروندان هم استانی، چراکه تعداد مراجعات افرادی که از عقربزدگی مینالند، به بهداری تنگ ارم کم نیست. لازم به ذکر است، فیلم و تصاویری که موید ورم و نیشزدگی رویاست، نزد بامداد جنوب محفوظ است.