داود علیزاده:
این روزها وقتی
با آدمها حرف میزنیم میبینیم که ترس و نگرانی پشت اکثر حرفها و رفتارهای آنها
وجود دارد، در حقیقت از چیزی نگران هستند!
حال اگر این نگرانیها وارد زندگی مشترک شود، مثلا یکی از زوجین با خود مدام فکر کند،
وقتی همسرش از او دور است «مبادا با کس دیگری حرف بزند!»، «مبادا از کس دیگری خوشش
بیاید!» و… این مباداها که خود شخص آنها را در ذهنش
میسازد همه تبدیل به نگرانیهای جدیدی در زندگی میشوند و فرد برای اینکه از آنها
خلاص شود شروع میکند به کنترل کردن طرف مقابل.
از اختلالی که
متاسفانه در کشور شایع است و در بسیاری موارد برای فرد مبتلا آشکار و شناختهشده نیست
و حتی به دلیل فرهنگ جامعه ما بسیاری از اطرافیان، ویژگیهای افراد مبتلا به آن را
باغیرت مردانه، تعصب، حسادت زنانه و گاه با حمایت و مراقبت و دلسوزی یا حتی دینداری
اشتباه میگیرند و در نتیجه نسبت بدان سکوت میکنند و بهجای درمان فرد بیمار یا
دارای اختلال، خود را با استانداردهای بیمار او سازگار میکنند!
این اختلال، همان
اختلال شخصیت بدگمان است که البته در اشکال حادتر و بیمارگونهتری هم ظاهر میشود.
نوع حاد و بیمارگونهتر آن، بهدلیل شدت و مخرب بودن نشانهها زودتر شناسایی میشود
و اغلب، کار بیمار به بستری شدن در بیمارستان میانجامد.
اغلب با افرادی
روبهرو هستیم که شک و تردید ناسالم نسبت به محیط و اطرافیان دارند و در واقع گمان
میکنند همه افراد بد، ناسالم و مجرم هستند مگر آنکه خلاف آن ثابت شود! درحالیکه
انسانهای سالم درست برعکس این نظر را دارند؛ یعنی معتقدند کسی بد یا مجرم نیست مگر
آنکه خلاف آن اثبات شود. معمولا افراد بدگمان، نسبت به همه افراد، بیاعتماد و شکاک
هستند و مسوولیت احساس بیاعتمادی خود را به عهده نمیگیرند و آن را به دیگران نسبت
میدهند.
این افراد اغلب
تحریکپذیر، پرخاشگر و خشمگین هستند و حالت متخاصم دارند. افراد متعصب و جزماندیش،
افرادی که مدارکی دال بر تخلف دیگران از قانون گردآوری میکنند، کسانی که به همسر
خود بدون وجود دلایل و مدارک کافی سوءظن مرضی دارند. این افراد مشغولیت دائم ذهنی و
شکی اثبات نشده در مورد وفاداری یا قابلاعتماد بودن دوستان و اطرافیان دارند و از
اعتماد کردن به دیگران اکراه داشته و حتی اگر کسی یکبار به آنها توهین کرده، آسیبی
رسانده یا بیاحترامی کرده باشد، بهسختی او را میبخشند.
این تمایل در آغاز
بزرگسالی شروعشده و در زمینههای گوناگونی نمایان میشود. بنابراین دوستان چنین
افرادی نباید در میان جمع با آنان شوخی کنند و بهتر است از ورود به دنیای شخصی ایشان
بهطورجدی خودداری کنند ولو این کار با نیت نیک و بهقصد حل مشکلات و دشواریهای زندگی
آنها باشد.
این افراد در زندگی
زناشویی و جنسی خود نیز اغلب بهنوعی حسادت بیمارگونه و مرضی دچار میشوند و بالاخره
روزی این شک و بدگمانی بدون دلیل و مدرک خود را نسبت به وفاداری همسر یا شریک جنسیشان
بیان میکنند و از آن به بعد زندگی را برای همسر و خانواده خود تلخ و زهرآگین میکنند.
شبنم میرزاییوند،
نویسنده و روانشناس در گفتوگو با بامداد جنوب ابعاد مختلف مساله شک و بدگمانی را
در رفتار زوجین تشریح میکند. این روانشناس در پاسخ به این سوال که آیا شک کردن و
بدگمانی در زندگی مشترک طبیعی است، گفت: شک و بدگمانی تا حدودی در همه انسانها بهعنوان
یک احساس وجود دارد و این احساس ممکن است در زندگی مشترک که به اشتراک گذاشتن بالغ
بر ۸۵ درصد زندگی خصوصی با شریک عاطفی و جنسی است، میتواند دامن زده شود؛ اما
در کل به رفتارهای مداوم کنجکاوانه و واکنشهای گاه شدید در مقابل بدگمانی و به دنبال
آن بازخواست طرف مقابل همان شک مشکلسازی است که عموما از آن گلایه دارند. بنابراین
میتوان شک و بدگمانی را از خصایص انسانی برشمرد که در برخی موارد در صورت تشدید میتواند
مشکلآفرین باشد.
شبنم میرزاییوند
با اشاره به اینکه دو محور اصلی و بسیار مهم هر رابطهای و بهخصوص در زندگی مشترک،
اعتماد و احترام است، خاطرنشان کرد: اگر هرکدام از این دو محور آسیب ببینند ممکن است
رابطه کاملا از بین برود. در حقیقت این دو، خط قرمزهایی هستند که هیچگاه نباید از
آنها عبور کرد. بهمحض اینکه بیاعتمادی در رابطهای به وجود بیاید، رابطه به سمت
ویرانی میرود. شک به همسر از آن چیزهایی است که میتواند هم احترام و هم اعتماد را
در زندگی زناشویی از بین ببرد و بهتدریج پناهگاه امن خانه و زندگی مشترک را به جهنمی
تبدیل کند. هرکدام از ما دستکم یکبار در زندگی شک را تجربه کردهایم؛ ولی شک در
هیچ کجا مثل زندگی مشترک و شک به همسر نمیتواند مخرب باشد.
نویسنده کتاب
«کارکردهای اجرایی ذهنی» درباره اثرات مخرب شک در زندگی مشترک نیز در ادامه گفت: وقتی
آدمها همدیگر را دوست دارند، به هم عشق میورزند و به هم اعتماد دارند؛ اما از لحظهای
که شک به همسر و عدم اعتماد و کنترل در رابطهای به وجود میآید، ذرهذره عشق بین
زوجین روبهزوال میرود و دو طرف از هم دور میشوند.
نویسنده مقاله
پژوهشی «اثربخشی آموزش گفتوگوی موثر (برنامه ارتباط زوجها CCP)
به والدین ...» با بیان اینکه در واقع آدمها نسبت به هر چیزی که دوست دارند نوعی
احساس مالکیت دارند و این حس ناشی از یک ترس درونی است، تاکید کرد: ترس از دست دادن.
در حقیقت پشت رفتارهای کنترلگر و سوءظنآمیز، ترس از دستدان وجود دارد. این افراد
انگار در وجودشان چیزی را کم دارند و جای چیزی برایشان خالی است و میخواهند بهنوعی
این جای خالی را پر کنند. در حقیقت رفتارهای شکاکانه و سوءظنآمیز آنها نسبت به بیرون
و آدم مقابلشان نیست، بلکه این شک نسبت به خودشان است و بهنوعی طرف مقابل و اتفاقات
مختلف آینهای است برای آنها تا خودشان را ببینند.
میرزاییوند
درباره اثرات مخرب شک تصریح کرد: شک و بدگمانی میتواند به طلاق عاطفی، جنسی و شکستن
حریم زوجین کمک کند همچنین فرزندان نیز میتوانند از این رفتارهای مخرب الگو بگیرند.
وی همچنین
درباره حریم خصوصی در زندگی مشترک نیز گفت: هر آدمی یکسری حریم و حدودی دارد که دوست
ندارد کسی وارد آن شود. این حریم یکچیز کاملا نانوشته است که برای هرکسی مهم است؛
اما گاهی بعضی افراد آن حریم را حفظ نمیکنند و وارد حریم شما میشوند. مسلما این مورد
شما را ناراحت میکند و اگر بهطرف مقابل تذکر ندهید روزبهروز از او دورتر میشوید.
اگر زن و شوهر هم این حریم را رعایت نکنند ممکن است روزبهروز از هم دورتر شوند.
حریمهای شخصی
بسیار مهم است. در زندگی هرکدام از ما بخشهایی وجود دارد که فقط برای خودمان است و
اصلا دلیلی ندارد فرد دیگری را وارد این حریمها کنیم. این حریم شخصی برای افراد مختلف
متفاوت است، ممکن است فردی ایمیلها و تلفنهایش در حریم شخصیاش باشند و ممکن است
برای فرد دیگر مثلا ایمیلهایش در حریم شخصیاش نباشند. بهمرور میتوان حریم شخصی
آدمها را فهمید. همانطور که قبلا اشاره کردم در زندگی مشترک بالغ بر ۸۵
درصد زندگی خصوصی با شریک عاطفی جنسی به اشتراک گذاشته میشود.
هر زوج
میبایست در زمان آشنایی و عقد و حتی بعد از ازدواج حریمهای خصوصی خود را بهطور واضح
بیان کنند محدود عاطفی، شخصی، و اجتماعی مشخص شود. بر اساس نظر کارشناسان حوزه
سلامت روان افراد بدگمان و شکاک در زندگی مشترک را میتوان بیمار دانست. برای تشخیص
بیماری اول از همه باید دید که آیا او همیشه و در تمام مراحل زندگیاش دچار شک بوده
است؟ دوم اینکه شدت شک زیاد است یعنی فرد در هر مساله کوچک و بزرگی بهشدت و بدون
دلیل شکاک است و این شکها هم خودش را آزار میدهد و هم اطرافیانش را. یعنی زندگی فرد
تحتتاثیر قرار گرفته است و تمام زندگیاش تبدیل به بحث و جنجال شده است ولی افراد
معمولی فقط گاهی و بهندرت در امور اطرافش شک میکند. اگر همسر شما نیز جزء این گروه
است باید از او بخواهید که برای حل مشکل به متخصص مراجعه کنیم، یعنی باید همگام با
هم مشکل را حل کنید.
میرزاییوند
در توضیح عوامل نشاندهنده شکاکیت در رفتار افراد نیز اینگونه توضیح داد: ریشه شک
و بدگمانی به رفتارهای والدین سبک زندگی والدین و نشنیدن آنان در زمان کودکی نشات
میگیرد. رفتارهای کنجکاوانه افراطی، سوالات جزئی درباره یک مساله پیشپاافتاده، چک
کردن افراطگونه و بیمارگونه شبکههای اجتماعی طرف مقابل از دسته عوامل شناسایی این
امر است.
در پایان این
روانشناس با تاکید بر مراجعه به روانشناس بهصورت فردی و زوجین راه حلی برای کاهش شک
و تنشهای آن در زندگی فردی و مشترک دانست.