در جوامع پیشرفته امروزی، موفقیت افراد بهدلیل انسانیت و احترام آنها به شعور مردم حاصل میشود و رسانهها نیز نقشی اساسی در تعیین دیدگاه غالب نسبت به فرد دارند اما در کشوری مانند ایران با مردمی محافظهکار و خودمدار، شرایط بهگونهای دیگر است، خلاف غرب که کردار فرد مانند میزان مشارکت او در امور خیریه از اصلیترین دلایل کسب محبوبیت به شمار میرود. در کشور ما برای اکثریت جامعه گفتار افراد عامل اصلی و تعیینکننده است.
فرد عوامگرا محبوب و مقبول میشود اما ستاره اقبالش زمانی افول میکند که در عوامگرایی، فرد دیگری گوی سبقت را از او برباید. در این سرزمین، فاصله میان محبوب بودن و منفور بودن گاهی به اندازه یک پلک زدن، کوتاه است. مانند جامعه، در سازمانهای اداری ما نیز دو دستهبندی کلی وجود دارد: افرادی که تعهدی برای خود احساس نمیکنند و بیمسوولیتند و آنهایی که متعهدند و مسوولیتپذیر. بسته به اینکه اندیشه غالب در سازمان متعلق به کدامیک باشد، محبوبیت افراد، تعریف متفاوتی به خود میگیرد. سازمانی را تصور کنید که کارمندان بیمسوولیت و بیاخلاق قدرت را در اختیار دارند. در چنین محیطی ترور شخصیت و حسادت به کارمندانی که تعهد کاری دارند و اخلاقگرا هستند به یک ارزش مقدس تبدیل میشود و غالب کارمندان براساس منافع شخصی و گروهی خود و تحت تاثیر فرهنگ خودمداری و عوامگرایی، دیگران را قضاوت میکنند. افراد عملگرا محبوبیتی ندارند، مگر آنکه اعمال آنها متضمن تامین حقوق گروه قدرتمند باشد.
معمولا نتیجه نیز همچنان قابل پیشبینی است. کارمندان متعهد و اخلاقگرا یا پیرو اندیشه «گر خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو » میشوند و از پلههای ترقی سازمانی بالا میروند، محبوبیت و مقبولیت فزایندهای کسب میکنند و مشهور شوند یا اینکه بر اصول اخلاقی و تعهد کاری خود پای میفشارند اما با سرعتی برقآسا سقوط میکنند و درهم میشکنند، بیآنکه مقبولیت و محبوبیت چندانی از آن خود کرده باشند. این افراد، در انزوا فراموش میشوند.
سازمانهای اداری ما، آینه تمامنمای جامعه ماست و هر دو برآمده از تربیت خانوادگی ما. جامعهای که در آن شعارگرایی ارزش باشد، شعورگرایی ضد ارزش است. شاید روزی فرا برسد که در خانواده و مدرسه به فرزندان ما آموزش دهند که موفقیت دیگران را موفقیت خود بدانیم، فرهنگ عوامگرایی و خودمداری را فراموش کنیم و اعتلای جامعه را بر منافع شخصی و گروهی خود اولویت دهیم. افرادی که با این شیوه تربیتی رشد کنند، جامعهای سالم بنا میکنند و وقتی در سازمانهای اداری مشغول به فعالیت شوند، آنگاه میتوان انتظار داشت رویای سلامت اداری را نیز محقق سازند.