بامداد جنوب- ژاله احمدی: روز گذشته در سرمقاله روزنامه بامداد جنوب به مساله مهمی اشاره کردیم؛ مسالهای که بهنظر هر چند بهزعم بسیاری مهم نمیآید اما برای ما که وظیفهمان بهعنوان یک رسانه مردمی و حامی دولت، اطلاعرسانی، مطالبهگری صحیح و همچنین واقعگرایی مبتنی بر شرایط روز جامعه است، نه تنها مهم است بلکه بهعنوان یک وظیفه ذاتی برای خود میدانیم.
در سرمقاله روز گذشته به سخنان معاون غیر بومی استانداری بوشهر در مورد راهاندازی اورژانس هستهای اشاره کردیم که بهزعم وی با «همت» استاندار صورت گرفته است. او این حرفها را وقتی بههمراه گروهی از همکاران خود به دیدار امام جمعه بوشهر رفته بود، بیان کرد و ما را واداشت تا نگاهی دیگر به این مساله داشته باشیم. روز گذشته در حالی که ما هم تیترمان مشخص بود و هم عکس یک روزنامه و میدانستیم که قرار است در تهران مانند شهر مشهد یک بیمارستان هستهای راهاندازی شود، پرداختن به این مساله را به امروز واگذار کردیم تا بخشهای مهمتر و زیباتری از همت مسوولان استانی در راستای خدمترسانی به مردم آشکار کنیم.
روز دوشنبه هیاتی بلندپایه از مقامات کشوری با حضور در بوستان ولایت تهران با سلام و صلوات، کلنگ نخستین بیمارستان هستهای 1000 تختهخوابی کشور را بر زمین زدند، علیاکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی، هاشمی وزیر بهداشت، شهردار تهران و رئیس شورای این شهر دیگر همراهان بودند تا در زمینی که گفته میشود بخش بزرگی از آن وقفی بوده، کلنگ این بیمارستان زده شود.
ما اصولا آدمهای بخیلی نیستیم، این حق پایتختنشینان است که از گاز و نفت و ماهی و میگو و حتی انرژی تولیدی برق در بوشهر برخوردار شوند و ما خودمان بنشینیم و سماق بمکیم و آه و دریغ و افسوس بخوریم که چرا چنین شد و چرا چنان. همین سال گذشته بود که رئیسجمهور محترم و هیات همراه به استان ما آمدند اما از چند روز قبل از آن جایی که نامش را ستاد استقبال مردمی گذاشته بودند و بعدا مشخص شد مردمی نیست و سرنخ قضیه از کجا آب میخورد – حتی پول رپورتاژهایی را هم که به نشریات داده بودند و از قضا از نزدیکان همانها هم بودند، ندادند- خبرهایی درز کرد که هیچکس حق ندارد نامهای بنویسد، خواستهای داشته باشد و مطالبهای کند، همه مثل همیشه آرام و سربهزیر به استقبال بروند تا بعدا از دیگری تعریف کنند.
حتی در روزی که قرار بود چند سوال هم خبرنگاران از رئیسجمهور محترم بپرسند، با تدبیر روابط عمومی استانداری و دیگر دستاندرکاران یکی رفت شعر خواند و یکی هم به صحرای محشر زد و آن فرصت طلایی هم برای مطالبهگری از مردم استان گرفته شد. اگر در آن روزی که رئیسجمهور آمده بودند و کاری که این روزها در حد گرفتن یک «اورژانس هستهای» این همه «پیگیری» و «همت» میخواهد، بهسادگی صورت میگرفت و مردم میتوانستند بیش از اینها از دولت و فردی که بیشترین رای را به او داده بودند، بگیرند اما از آنجایی که فعلا سیاست نمایندگان دولت در استان این نیست که صدای مردم شنیده شود و مشاوران عالی و درست و درمان مشورت دهند و هر کس دامنه اطاعتش بیشتر باشد، برفش هم بیشتر، دولت نیز کار خود را میکند.
شنیده شدن همزمان احداث اورژانس هستهای در استان بوشهر و بیمارستانش در تهران یا مشهد، آن اندازه غم به دل انسان میاندازد که نمیداند بهکدامین سو باید برود، درماندگی و استیصال تا آنجاست که به در و دیوار زدن برای بالا بردن راندمان کار و مقایسه کردن خود با دیگران به واحهای افتاده است که نه آب دارد و نه نان. بیچارگی تا آنجاست که در هفته دولت ترانس برق را بهعنوان دستاورد افتتاح میکنند و نسبت این ترانس به نیروگاه برق، نسبت اورژانس به بیمارستان 1000 تختخوابی هستهای در تهران، مشهد و یا هر جای دیگر است.
درست است که احداث بیمارستان هستهای نیروی متخصص میخواهد و حتی نیروی پزشکی متخصص هم از استان ما فراری هستند اما اینکه ما نتوانیم زیاد بخواهیم که کم گیرمان بیاید، دیگر بهانه است.
شک نداشته باشید کسانی که میخواستند شهرک سلامت بسازند و نمیدانند که دو دستگاه سنگشکن بیمارستان دولتی خلیج فارس و درمانگاه آن در سطح شهر کار نمیکند، اورژانس را هم بیمارستان و آن را از افتخارات خود میدانند. دور از انتظار نیست که اگر فرداروز که قرار شد کلنگ دومین، سومین و چهارمین راکتور هستهای کشور در بوشهر زده شود، کسی از مسوولان استانی ما حضور نخواهند داشت و اصولا کسی هم به آنها نخواهد گفت.
مشکل عمده ما این است که مسوولان ما یکی بومی نیست که بداند دردمان چیست و دامنه اطاعتپذیریاش چنان بالاست که به تعریف و تمجید از مافوق خود روی میآورد و مشکل مافوقش هم این است که میخواهد خود را با آن یکی استاندار قدیمی مقایسه کند تا بگویند فلانی این کار را کرده است. این گرداب ناهمگون از رفتارهای خودخواهانه باعث شده تا در بسیاری از شاخصهای توسعه درجا بزنیم و بهجرات میتوان گفت در دو سال گذشته بهجز صنایع نفت، گاز و پتروشیمی که ملی هستند، استان بوشهر به اندازه و وسعت خود هیچ نقشی در توسعه کشور ایفا نکرده است.
ضرورت احداث بیمارستان هستهای برای استان و شهری که قرار است میزبان راکتورهای 13 میلیارد دلاری هستهای شود –هزینه این راکتورها برابر است با بودجه 50 سال استان – برای مردم این دیار مانند هدیهای است که دولت وظیفه داشت در هر مقیاسی آن را بدهد اما اینکه چرا نداد، به روحیه خود ما باز میگردد که عدهای در حال کشتن مطالبهگری در آن هستند.
روز گذشته پایگاه خبری خلیج فارس در گزارش خود در این مورد نوشت:
سالاری در نشست خبری مردادماه امسال در واکنش به این انتقاد گفت: «بیمارستان هستهای تنها ساختمان نیست، بلکه به نیروی انسانی متخصص هم نیاز دارد که استقرار آنها در شیراز و اصفهان هم آسان نیست، از این رو در تهران جانمایی شده است. ضمن اینکه شهرداری تهران هم در زمینه ساخت این بیمارستان مشارکت کرده است.»
وی وعده پروژه جایگزین را در بوشهر داد و بهصورت سربسته گفت: «ما در خصوص اورژانس هستهای و مشارکت سازمان انرژی اتمی برای حوزه درمان بوشهر مواردی را نهایی کردهایم که تمایل داریم از زبان دکتر صالحی یا وزیر بهداشت اعلام شود.»
آنچه سالاری سربسته در آن نشست خبری گفت و منتظر اعلامش از طرف رئیس سازمان انرژی اتمی یا وزیر بهداشت مانده، ساخت بیمارستان 300 تختخوابی قلب بوشهر بود که طبقه همکف آن بههمراه درمانگاهی مجزا که شرایط قرنطینه را داشته باشد، به اورژانس هستهای اختصاص یابد.
پیگیریها نشان میدهد این مهم طی نشستهای متعدد رئیس دانشگاه علومپزشکی با معاونان سازمان انرژی اتمی نهایی شده، آن هم زمانی که طرح پیشنهادی این دانشگاه برای اورژانس هستهای در زمینی به مساحت 7200 متر مربع، از سوی سازمان انرژی اتمی به ساختمانی 1200متری تقلیل داده شد. همان زمان رئیس دانشگاه علومپزشکی زیر بار اجرای این پروژه نرفت تا در نهایت در جریان حضور معاون صالحی در بوشهر برای معارفه مدیر جدید بهرهبرداری نیروگاه اتمی و در نشستی چند ساعته، ساخت بیمارستان 300 تختخوابی قلب مورد توافق قرار گرفت.
بر این اساس قرار شد سازمان انرژی اتمی ساخت پروژه، وزارت بهداشت تجهیز و استانداری هم تامین زمین و فراهم کردن شرایط آغاز پروژه را برعهده بگیرند، از این رو ادامه مسیر برعهده استانداری است اما با گذشت دو ماه از آن خبر سربسته استاندار، خبر دیگری از این پروژه به میان نیامده است.