در اکثریت جوامع بشری زنان بهعنوان افراد درجه دو شناخته میشده و بنا بهدلایل متعددی از جمله شان و جایگاه ویژه، از حضور در مجامع مختلف با مشکلاتی مواجه بودهاند. این دوری از جوامع و نداشتن نشست و برخاست با افراد فرهیخته وآگاه سبب شده است که آنها با حرکتی بسیار بسیار کند این مسیری را که تاکنون آمدهاند طی کنند، زیرا همواره قدرت در دست مردان بوده و صاحبان قدرت نیز بر نوشتن قانون «زمینی» سیطره داشتهاند و در نتیجه همواره قوانین را علیه زنان و بهنفع مردان نوشتهاند ولی پس از رنسانس تا به حال اوضاع کم کم به نفع زنان طی طریق کرد وپس از انقلابهای انگلستان و فرانسه سرعتش بیشتر شد، بهگونهای که آرام آرام وقتی کلمه «همه»گفته میشد، زنان را نیز شامل میشد. این پیشرفتها تا جایی ادامه یافته که در حال حاضر نه تنها علاقه زنان در بیشترکشورها به یادگیری دانش روز از علاقه مردان بیشتر شده بلکه در انحرافاتی مانند دزدی و اعتیاد و امثال آن نیز تعدادشان کمتر است و این یعنی روند حرکت «خردورزی» بیشتر زنان در اجتماع رویا حداقل در مقابل آن افراد که باری بر دوش اجتماع هستند.
پیش از این هم در مجالهایی دیگر نوشته بودیم، منظور از حضور بیشتر زنان در جامعه این نیست که زنان را بدون در نظر گرفتن شرایطشان وارد اجتماع کنیم و آنگونه با زن برخورد شود که زن بودنش مورد تهدید قرار گیرد. منظور از حضور بیشتر زنان، آگاهی آنان از مسائل مختلف و بودنشان در جایگاههایی است که متناسب با شان آنهاست وگرنه صرف حضور زنان در جامعه بدون توجه به ویژگیهای مختص آنها نه تنها نمیتواند پاسخگوی نیاز جامعه باشد بلکه گاه میتواند دردسرآفرین باشد. آنچه که در زمینه توجه به زنان اهمیت دارد این است که باید مراقب باشیم به بهانه توجه به زنان و حضور بیشتر این قشر در اجتماع از آن سوی بام نیفتیم.
جامعه متعادل در اندیشه شایستهسالاری است و زن و مرد برایش فرقی ندارد. اگرشایستهسالاری انتخاب بین «همه» و نه فقط در بین مردان باشد، بیتردید روزی خواهد رسید که دیگر مسالهای به نام تبعیض جنسیتی موضوعیت نداشته باشد، بنابراین حضور زنان در اجتماع نه تنها استفاده از نیمی از جمعیت است که نوعی آموزش و فرهنگسازی برای مشارکت عمومی نیز است. اگر اصل بر ساختن جامعه و رونق و ترقی کشور باشد که بیتردید چنین است، میبایست حضور زنان در اجتماع نیز براساس شایستگی آنان و نه براساس جنسیت، تعیین شود.