وجود مساله اجتماعی، امری غیر قابل انکار در هر جامعهای است که همگان به آن اذعان دارند اما هدایت نکردن اینگونه مسائل، بهمرور زمان تبدیل به آسیب اجتماعی میشود که با ادامهدار شدن، تبعات و پیامدهای منفی و سوئی بهدنبال خواهد داشت. بهعنوان مثال، طلاق، افزایش سن ازدوج، بیکاری و مسائل اینچنینی مختص به جامعه و منطقه خاصی نیست بلکه عمومیت دارد و کاملا طبیعی است اما همه اینها در ذات خود، مسائل اجتماعی هستند که اگر کنترل و هدایت نشوند، تبدیل به آسیب میشوند.
اینجاست که نقش مددکاران بیش از پیش خودنمایی میکند. این در حالی است که روز گذشته یکی از مسوولان استانی در خصوص آسیبهای اجتماعی گفته است: «آسیبهای اجتماعی با توصیه حل نمیشود و باید با برنامهریزی جدی و اقدامات عملی همراه باشد». بدیهی است که زمزمه کردن این جملات و تاکید بر این سخن هم، چندان راهگشا نیست و باید پا را فراتر از اینها گذاشت. باید از خودمان شروع کنیم، سپس از خانه و افراد خانوادهمان، آنگاه توجه خود را در جامعه متمرکز کنیم و در انتظار ثمره دادن تلاشهایمان. همین مسوول با اشاره به توجه ویژه خاموشی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی به مسائل استان تصریح کرده که: «آمادگی داریم تا نظرات ایشان را در مورد مسائل فرهنگی و آسیبهای اجتماعی در استان پیاده و اجرا کنیم و برنامههای متناسب با شرایط استان را تدوین کنیم». هر چند این گفته در جایگاه کنونی خود، حرفی معقول و بجاست اما صرف گفتن آن هم کاری از پیش نمیبرد و لازم است با همت دیگرگون و متفاوتی از آنچه تا کنون در پیش گرفتهایم، دست به کار شویم، پیش از آنکه گرفتار دامِ «نوشدارو پس از مرگ سهراب» شویم.
وی با بیان اینکه مسائل مربوط به تبلیغات اسلامی تنها منحصر به مناسک نمیشود، گفته: «باید» تلاش کنیم که با برنامهریزی مناسب برای رفع آسیبهای اجتماعی و مسائلی که با دین اسلام در تعارض است، اقدام کنیم.
این مسوول در جای دیگری از سخنان خود تاکید کرده است: «وقتی که یک مسوول حرفی غیر واقع را بیان میکند، تاثیر منفی بسیار زیادی در جامعه دارد و باید از دروغ و تبعیض و . . . که دارای اثرات منفی است، پرهیز کنیم». خدا رو شکر که مسوولان ما به آن درجه از قوه تمییز رسیده و پذیرفتهاند که دروغ، حرف غیر واقع و تبعیض تنها مردم را از آنها دور میکند و بس. اما باید دید که خود این مسوولان، تا چه اندازه از دروغ و تبعیض و سر دادن وعدهها و شعارهای توخالی که دردی از دردهای مردم را دوا نمیکند، پرهیز میکنند. آیا چنین توصیههایی تنها برای همسایه است یا اینکه ... .
این فرد مسوول با بیان اینکه آسیبهای اجتماعی با توصیه حل نمیشود، یادآور شده است که: «طلاق و اعتیاد و بزههای اجتماعی از موضوعات بسیار مهمی است که باید با همکاری و تعامل و همفکری انجام شود. باید برنامهریزی مناسبی در این زمینه داشته باشیم». محور گناوه به دیلم از جمله محورهای پرحادثه استان است که طی هفته گذشته، پرحادثهترین هفته مرگبار و سانحهآفرین را رقم زد و آن را در کارنامه مسوولان استان ثبت کرد. با وجود این، آنها از پیشرفت مناسب این جاده خبر میدهند و ما هم امیدواریم هر چه سریعتر این محور به سرانجام نیک خود نزدیک شود و دیگر انتقالدهنده خبر تصادف آن هم با این آمار بالا و قابل توجه نباشیم.
در این بین به نظر میرسد، نسبت به طرحهای اولویتدار کممهری میشود و از این شاخه به آن شاخه پریدن، این بار سبب شده که مسوول یادشده با تاکید بر لزوم تلاش برای تقویت بنیان خانوادهها، خاطرنشان کند که «باید»، «برنامههای اثربخش» را در استان پیادهسازی و اجرا کنیم. حال این سوال مطرح میشود که این برنامههای اثربخش شامل چه برنامههایی میشود؟ جزئیات این برنامهها و نحوه اجرای آن به چه صورت است؟
گام نخست، شناسایی عوامل ایجاد آسیبهای اجتماعی
در وهله نخست، باید عوامل ایجاد آسیبهای اجتماعی را شناخت. در وضعیت کنونی، یکی از علتهای اصلی آسیبهای اجتماعی را میتوان مسائل اقتصادی دانست. هر چند با برنامهریزی دقیق میتوان اندکی موانع اقتصادی را برطرف کرد اما با برنامهریزی دقیق و کارشناسانه، با دیدی همهجانبه و وسیع، با افق دیدی انتقادی و انتقادپذیر نه خودرای. بیشک مرتفع کردن آسیبهای اجتماعی، نباید علل اجتماعی را نادیده گرفت.
گام دوم، جدیت و پیگیری
با توجه به گفتههای مسوول یادشده باید گفت، پس از خطور کردن برنامهای در ذهن و بهطور قطع با رسانهای کردن و قول محقق شدن آن، کار را باید با جدیت دنبال و پیگیری کرد، چراکه لقلقه کردن تنها سخنانی که عاری از هر گونه هدف و برنامه هستند، پس از اندکزمانی به فراموشی سپرده میشوند و اینگونه است که وعدهها محقق نمیشوند.
به هر حال مساله اجتماعی، طبقه اجتماعی خاصی نمیشناسد. مختص به منطقه یا قومیت و فرهنگ خاصی هم نیست. مساله اجتماعی به خودی خود مشکل ساز نیست اما زمانی که به آن بیتوجهی شود، در سایه دیگر مسائل به آسیب اجتماعی بدل میشود که ضروری است پیش از وقوع پیامدهای منفی و گاه غیر قابل جبران این آسیبها، تدبیری برای آنها اندیشید. بهطور قطع با «باید، بایدها» کاری از پیش نمیرود.