در بیشتر کشورهای جهان سیستم آموزشی بهگونهای طراحی شده است که در آن بهمرور زمان درک فهم و تفسیر مساله، تحلیل سوالها و کاربرد منطق تفکر انتقادی به فرد آموزش داده میشود.
اما سیستم آموزش کشور ما بهگونهای نیست که بتوان چنین سیستمی را در آموزش و پرورش آن بهوجود آورد چراکه لازمه آن وقت و هزینه زیاد است، هرچند با همین سیستم دست و پا شکسته آموزشی، معلم میتواند نقش بسزایی در ایجاد تفکر انتقادی در مدارس ایفا کند. معلم میتواند دانشآموزانی نقاد و پرسشگر تربیت کند که قدرت نقد مسائل مختلف را داشته باشند.
معلم باید مهارت مشاهده، درک و تفسیر اطلاعات و از همه مهمتر مهارت استدلال را در دانشآموزان پرورش دهد. او باید استفاده از حواس پنجگانه برای مشاهده محیط دور و برشان، به همه جوانب نظرافکندن با دقت و درک درست از پیرامون خود داشتن را به دانشآموزان یاد دهند. معلم باید به فراگیران خود مهارت استدلال را آموزش دهد و این قوه بالقوه را که در قبل آورده شد، پرورش دهد تا فراگیران برای هر موضوع و هر مسالهای بتوانند نقد و پرسیدن را شروع کنند.
تفکر انتقادی در پی نقض سیستم نیست بلکه در پی این است که آنچه را که در سیستم بهصورت پتانسیل موجود است، شناسایی کند. فراگیران باید همواره به این بیندیشند که زیر آوار اطلاعات و بمباران بتوانند اندیشههای خوب و ناب و مثبت را باز بشناسند.
دانشآموزان باید تفکر انتقادی را تمرین کنند و این میطلبد که معلمان نیز با سعه صدر و در مقام پاسخگویی باشند و همواره به فراگیران خود آموزش دهند که بیندیشند و نقد کنند و رواج شیوه پرسشگری و نقد، عادت مالوف همه انسانها شود .
البته در این بین از نقش والدین نیز نمیتوان بهسادگی گذشت. والدین در تفکر انتقادی نقش مهمی دارند و باید از همان کودکی در خانواده به کودک آموزش داده شود که بپرسد و نگاهی تیزبینانه داشته باشد و همیشه با استدلال با سوالات مواجه شود و تفکری منتقدانه داشته باشد .
آموزش تفکر انتقادی که از کانون خانواده آغاز میشود، در مدرسه کامل میشود و فرد میتواند با توجه به آنچه که در گذشته آموخته همیشه بهدنبال چرایی سوالات و موضوعات باشد و سنت نقد را همواره جزء لاینفک زندگی خویش قرار دهد که بدینوسیله جامعهای پرسشگر و نقاد خواهیم داشت.
مدارس را باید به تمرین تفکر انتقادی مجهز کرد و همه معلمان باید به این مهم بپردازند. دانشآموزان نیز باید به تفکر انتقادی روی آورند و از آموزگاران بپرسند و همه
افکار و اندیشهها و اطلاعات را چشم بسته نپذیرند و با توجه به مقوله تفکر انتقادی به جراحی اندیشهها روی آورند، تومورهای بدخیم را بیرون بیندازند و به دفع و درمان آن اندیشهها بپردازند. این امر میسر نمیشود مگر با سنت مرضیه نقد و پرسشگری و تفکر نقادانه که با همین عوامل میتوان متفکران نقاد را به جامعه تقدیم کرد.